جدول جو
جدول جو

معنی ساق - جستجوی لغت در جدول جو

ساق
از زانو به پائین انسان و حیوان
تصویری از ساق
تصویر ساق
فرهنگ لغت هوشیار
ساق
قسمتی از پای انسان از زانو تا مچ، ساق پا، تنۀ درخت، ساقه، در ریاضیات هر یک از دو خط زاویه
ساق عروس: ساق عروسان، نوعی شیرینی که با آرد، شکر و روغن به شکل ساق درست می کردند
تصویری از ساق
تصویر ساق
فرهنگ فارسی عمید
ساق
سالم، بی عیب
تصویری از ساق
تصویر ساق
فرهنگ فارسی معین
ساق
از زانو تا مچ پا، تنه درخت، پایین هرچیز
تصویری از ساق
تصویر ساق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساقی
تصویر ساقی
(دخترانه)
آنکه شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
سرنگون، واژگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساقی
تصویر ساقی
آب دهنده، آنکه سیراب کند
فرهنگ لغت هوشیار
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقل
تصویر ساقل
روشنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقب
تصویر ساقب
نزدیک دور نزدیک، دور (اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقی
تصویر ساقی
کسی که آب یا شراب به دیگری می دهد، آب دهنده، آنکه در مجلس باده گساری باده در ساغر بریزد و به دست باده نوشان بدهد، در تصوف مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب، برای مثال گر تشنۀ فیض حق به صدقی حافظ / سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس (حافظ - ۱۱۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساقی
تصویر ساقی
کسی که آب یا شراب به دیگران دهد
فرهنگ فارسی معین
((قِ))
اندامی از گیاه که برگ ها و جوانه ها و میوه ها روی آن قرار می گیرند، پایه، اساس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساقه
تصویر ساقه
((قَ))
دنباله سپاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
((قِ))
فرودافتاده، فرومایه، ناکس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساقب
تصویر ساقب
((قِ))
نزدیک، دور (اضداد)
فرهنگ فارسی معین
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو می کند و حامل شاخه ها و برگ ها و گل ها است، مقابل مقدمه و جلودار، موکب، دنبالۀ لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساقط
تصویر ساقط
افتاده، فرودآمده، از بالا به پایین افتاده، فرومایه، ناکس، لئیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بساق
تصویر بساق
تف: خیو خدو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خساق
تصویر خساق
دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقیی
تصویر ساقیی
سقایت ساقیگی شرابداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقیه
تصویر ساقیه
مونث ساقی چمانی، رودک، دولاب چرخ چاه مونث ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساق، از پارسی دو ساگ دو زنگ تثنیه ساق دو ساق (پا)، ساق بند، هر یک از دو خطی که احاطه بر زاویه ای دارند ساق و مجموع دو خط را ساقین گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقیگری
تصویر ساقیگری
چمانیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقیانه
تصویر ساقیانه
چمانیگون سردهانه بروش ساقیان
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که در ان شاعر خطاب به ساقی کند و مضامینی در یاد مرگ و بیان بی ثباتی حیات دنیوی و پند و اندرز و حکمت و غیره آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقی کوثر
تصویر ساقی کوثر
لقب امیر المومنین علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقی آب کوثر
تصویر ساقی آب کوثر
برنام علی علیه السلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقه نی
تصویر ساقه نی
ساگ نی نای بون
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله لشکر بازپسینیان سپاه مقابل طلایه مقدمه الجیش جلو دار، پایه اساس، قسمتی از اندام گیاهی است که معمولا از خاک بیرون آمده است و برگهای گیاه بر روی آن میروید ساقه ها را به دو گروه بزرگ (ساقه های هوایی و ساقه های زیرزمینی) تقسیم میکنند و هر گروه نیز دارای تقسیماتی است
فرهنگ لغت هوشیار
گرمی، داغزن ابزاری که بدان چارپایان را داغ نهند، ریش زخم گرمی حرارت، آهنی که بدان چارپایان را داغ کنند، نوعی زخم و جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقگیری
تصویر ساقگیری
شغل و عمل ساقی شرابداری سقایت شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقطه
تصویر ساقطه
فرومایه و کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقطات
تصویر ساقطات
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
فرهنگ لغت هوشیار