جدول جو
جدول جو

معنی سافرطیس - جستجوی لغت در جدول جو

سافرطیس
برادرزاده و شاگرد ارسطاطالیس بود و بعد از فوت استاد بر کرسی او نشست و زبان حکمت به افاده میگشود. کتاب ’آثار العلویه’ و کتاب ’مابعد الطبیعه’ در سلک مصنفاتش انتظام دارند. از سخنان اوست که گوید: ’بر سلطان ظالم و بر مالداری که از حسن تدبیر بی بهره باشد و بر بخشنده ای که در غیرمصرف صرف نماید و بر فاضلی که صایب رای نبود، رشک و حسد مبرید’. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 171)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در عیون الانباء آرد که: بین وفات برمانیدس تا ظهور افلاطون طبیب 735 سال فاصله بوده، و در این مدت طبیبان بر سه قسم بوده اند، قسم اول اصحاب تجربه... یکی از ایشان غافرطیمس بوده است. (عیون الانباء ج 1 ص 23)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام محله ای به اصفهان که میدانی منسوب بدانست ونیز محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن عبدالوهاب المدینی المیدانی از آنجاست. (از ابوموسی از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرهای قدیم لیدیه بود، و یکی از کلیساهای هفتگانه آسیا در آنجا بود، اسم قدیمش سرت قلسی و به مسافت 30 میل به جنوب شرقی تیاتیرا و 50 میل به شمال شرقی سمیرنا و 2 میل به جنوب نهر هرمس مانده واقع بود، (قاموس کتاب مقدس)، رجوع به سارد شود
لغت نامه دهخدا
(فِ ریْ یَ)
قریه ای است در جانب رمله. و هانی بن کلثوم بن عبداﷲ در روزگار ولایت عمر بن عبدالعزیز در آن درگذشت. (معجم البلدان). رجوع به سافری شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی فیروزج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فِ ری ی)
منسوب است به سافری. و سمعانی گوید: آن اسم است و نسبت نیست. رجوع به مادۀ قبل و مادۀ بعد و انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کوهستان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی