جدول جو
جدول جو

معنی ساعدبیگ - جستجوی لغت در جدول جو

ساعدبیگ(عِ بَ)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول، واقع در 68هزارگزی شمال خاوری اندیمشک، و 6هزارگزی شمال غربی راه آهن مازو. کوهستانی، و گرمسیر مالاریائی، آب آن از چشمه، محصول آن غلات دیمی است، و 160 تن سکنه دارد که از عشایر لر هستند و به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی ملی قالی بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
سارو سلطان بیگدلی. از سرکردگان سپاه شاه عباس بزرگ برادر زینل بیگ توشمال باشی شاملو بود. بسال 1020 حکومت سارو غرقان و گاورود را داشت و بفرمان شاه عباس یکی از یاغیان را بنام اسکندر بانه ای سرکوب کرد. بسال 1033 تولیت اماکن مقدسۀ عراق و قورجی باشیگری قورچیان نجف اشرف را یافت. پسرش صفی قلی بیگ در دورۀ شاه عباس دوم رتبۀ یساولی صحبت داشت. رجوع به فهرست تاریخ عالم آرای عباسی چ امیرکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(عِ دَ)
تثنیۀ ساعد، دو بازو:
هر یکی از ساعدین مادر و بازو
خویشتن آویخته به اکحل و قیفال.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 133)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
موضعی است در خوزستان قریب بنهر فنیخی و اهل شافه از بنی طرف در کنار آن سکونت دارند. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 176)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
شاعری است که در تاریخنامۀ هرات تألیف سیف بن محمد بن یعقوب هروی. (چ کلکته ص 207). این بیت بنام او آمده است:
امروز روز کوشش و رزم است و زخم تیغ
نی روز بزم و باده ومعشوق و دلبرست
سهل بن سعد از صحابه رسول بود و بسال 91 در مدینه درگذشت. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 228)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساعدین
تصویر ساعدین
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
فرهنگ لغت هوشیار
بازوبند، دستوانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد