جدول جو
جدول جو

معنی ساعدبند - جستجوی لغت در جدول جو

ساعدبند
بازوبند، دستوانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساق بند
تصویر ساق بند
نوار نخی یا پشمی که بر ساق پا ببندند، در ورزش محافظی از جنس پلاستیک یا فلز سبک که ورزشکاران و به ویژه فوتبالیست ها، در جلوی ساق های پا می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(عِ بَ)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول، واقع در 68هزارگزی شمال خاوری اندیمشک، و 6هزارگزی شمال غربی راه آهن مازو. کوهستانی، و گرمسیر مالاریائی، آب آن از چشمه، محصول آن غلات دیمی است، و 160 تن سکنه دارد که از عشایر لر هستند و به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی ملی قالی بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ده کوچکی است از دهستان گاورود بخ-ش کامیاران شهرستان سنندج، واقع در 34هزارگزی شمال خاوری کامیاران و 2هزارگزی سیانار، دارای 45 تن سکنه، و نام قدیم آن دانان است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بند جوراب
لغت نامه دهخدا
(رَ نَنْ دَ / دِ)
نزله بند. معزمی که پاره ای دردها را چون سردرد و غیره با عزیمت علاج کند
لغت نامه دهخدا
(عِ دَ)
تثنیۀ ساعد، دو بازو:
هر یکی از ساعدین مادر و بازو
خویشتن آویخته به اکحل و قیفال.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 133)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساق بند
تصویر ساق بند
آنچه به ساق پای بندند، جوراب
فرهنگ لغت هوشیار
نزله بند معزمی که پاره ای دردها را چون سر درد و غیره با عزیمت علاج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعدین
تصویر ساعدین
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
فرهنگ لغت هوشیار