جدول جو
جدول جو

معنی ساطریوس - جستجوی لغت در جدول جو

ساطریوس
اسم یونانی جدوار و بمعنی مخلص الارواح است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایروس
تصویر سایروس
(پسرانه)
سیروس یا کوروش
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ)
اسم یونانی گلنار (جلنار) است. (الفاظالادویه). رجوع به اختیارات بدیعی و تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
اسبغول و آن تخمی است معروف و بعربی بزرقطونا خوانند، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
عدس جبلی. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی فیروزج است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نام رومی یکی از پادشاهان محلی عرب که در قرن سوم میلادی در حضر (واقع در میان دجله و فرات) حکومت میکرد. و اعراب او را ضیزن نامند. شاپور اول ساسانی (241- 271 میلادی) وی را محاصره کرد و پس از چهارسال نظیره (نضیره) دختر ساطرون عاشق شاپور شد و بحیلت شهر را تسلیم کرد. این داستان نغز در ترجمه طبری چ مشکور ص 92 تا 94 و معجم البلدان ج 3 ص 290 ذیل کلمه حضر و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 225 و 226 آمده است. و نیز رجوع به ضیزن شود
لغت نامه دهخدا
نام مرکز قضائی است در ولایت خداوندگار و در جوار کوه کشبش و ملحق به ایالت بروسه. این شهر را روزگاری قیصری بنام آدریانوس بنا کرده و بنام خوداو معروف گشته است. (از لغات تاریخیه و جغرافیه)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
بیونانی صحرا و بیابان را گویند. (آنندراج) (برهان). مأخوذ از یونانی. صحرا و بیابان. (ناظم الاطباء) ، در غش انداختن کسی را: اغش زیداً، اوقعه فی الغش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عصارۀ قثاءالحمار است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت. در سایۀ ابراز جسارت و شجاعت به درجۀ فرماندهی لشکر نایل گشت، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی خویش پذیرفت. (292 میلادی) وی را پس از کنستانس کلر به جانشینی منصوب کرده اند و بسنۀ 296 میلادی به لشکرکشی بر علیه نرسی شاه ایران مأمورگردید ولی ابتدا مغلوب و در وهلۀ ثانی غالب شد و شاه را به مصالحه مجبور ساخت و بسال 305 میلادی به همدستی کنستاس به تهدید دیوکلسین و ماکسیمیان پرداخت و دولت را به چنگ انداخت و متعاقباً رفیقش کنستاس به جهان دیگر شتافت، کریوس قسطنطین پسر این یکی را به ظاهر شریک قرار داد و این شریک از یک نام خشک و خالی قیصری بیش نبود پس وی به نام اوگوست امپراطوری خود را اعلان نمود، در خلال این احوال ماکسانس نامی در ایتالیا اعلان سلطنت کرد، گالریوس به طرف او لشکرکشی نمود ولی کاری پیش نبرد و مغلوب گشت به قصبۀ ساردیکا از داچیا پناه برد و بسال 311 میلادی از یک زخم درگذشت وی بغض و عداوت شدیدی نسبت به نصارا داشت، سابقاً دیوکلسین را به تعقیب آنان تحریض مینمود و در زمان خویش هم به پیروان این کیش فشار وارد میساخت. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مأخوذ از یونانی. یک نوع گیاهی که به فارسی برابران گویند. (ناظم الاطباء). گونه ای قارچ است که بر روی تنه درختان جنگلی روید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و الفاظالادویه شود
لغت نامه دهخدا
امپراطور رومی متولد در ساردیک داماد دیوکلسین که از سال 306 تا 311 میلادی سلطنت کرده است، و رجوع به گالریوس شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی نوعی از افسنتین است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
یونانی خصیه الثعلب است. (مخزن الادویه). خصی الثعلب. (منتهی الارب). گیاه ثعلب. گیاهی است از تیره ثعلب که بعضی از انواع آن دارای برگهایی شبیه برگهای زیتون است. رجوع به ساطریون و برهان قاطع، ذیل ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی خصیهالثعلب است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به ساطریون و ساطورین و مخصوصاً ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی سنگ مرمر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
الملک. جانشین مرقیان الملک. ابن ابی اصیبعه گوید: این پادشاه بعلتی سخت مبتلا شد و اوتوشیوس (یحیی النحوی ؟) او را درمان کرد و وی شفایافت. ملک او را گفت: هر حاجتی داری از من بخواه. اوتوشیوس گفت: حاجت من آنست که بین من و اسقف ذورلیه شری شدید پدید آمده و او بر من ستم رانده و افلابیانوس بطریرک قسطنطنیه را بر آن داشته که سونذس یعنی مجمع دینی تشکیل دهد و بدین ترتیب بستم و دشمنی مرا از کلیسا طرد کرده است، درخواست من آنست که جمعی را بفرمائی در کار من نظر کنند. ملک گفت: چنین کنم. پس نزددیسقوروس صاحب اسکندریه و یوانیس بطرک انطاکیه کسان فرستاد و بفرمود که نزد او حاضر آیند. دیسقوروس با سیزده اسقف حاضر آمد ولی صاحب انطاکیه تأخیر کرد و حاضر نشد. ملک دیسقوروس را بفرمود در کار اوتوشیوس بنگرد و حکم مجمع را نقض کند و او را گفت اگر چنین کنی ترا مورد احسان خویش قرار دهم و الا بسخت ترین وجه بکشم. دیسقوروس با سیزده اسقف مجمعی بکرد و در دعوی او نظر کرده و بدو حق دادند. و اسقف ذورلیه و اصحاب وی را از کینه طرد کردند. (عیون الانباء ج 1 ص 105)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به لغت یونانی چیزی است که آن را به عربی خصی الثعلب و خصیهالثعلب گویند، قوت باه دهد. (برهان) (آنندراج). خصی الثعلب. (الفاظ الادویه). مأخوذ از یونانی، خصیهالثعلب. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه). ذوثلاثه ورقات. رجوع به ساطوریون و سوفطیون شود
لغت نامه دهخدا
لاتینی تازی گشته جرموج (ثعلب) سگ انگور (ثعلب) خصی الثعلب خصیصه الثعلب
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی برابران از گیاهان دارویی گونه ای قارچ است که بر روی تنه درختان جنگلی میروید بربران برابران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطوریون
تصویر ساطوریون
خصی الثعلب خصیصه الثعلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با طریوس
تصویر با طریوس
یونانی تازی گشته یافت گیاه گلو درد
فرهنگ لغت هوشیار
نام محلی در کوهستان کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان پنج کرستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی