جدول جو
جدول جو

معنی ساشا - جستجوی لغت در جدول جو

ساشا
(دخترانه و پسرانه)
مدافع و محافظ مردان، این نام در زبانهای روسی و فرانسه و انگلیسی نیز بکاربرده می شود
تصویری از ساشا
تصویر ساشا
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راشا
تصویر راشا
(پسرانه)
راه عبور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاشا
تصویر پاشا
(پسرانه)
خان، آقا، پروردگار، پادشاه در امپراطوری عثمانی، عنوان مقامات لشکری و کشوری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوا
تصویر ساوا
(دخترانه و پسرانه)
طلا و نقره سوهان کشیده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانا
تصویر سانا
(پسرانه)
سهل، آسان، راحت، گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارا
تصویر سارا
(دخترانه)
صحرا، کوه و دشت، شاهزاده خانم، نام همسر ابراهیم (ع)، مادر اسحاق (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشا
تصویر باشا
باشنده، موجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاشا
تصویر یاشا
(پسرانه)
زنده باشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارا
تصویر سارا
خلوص، خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
پارسی ترکی شده پادشاه سرور در تداول ترکان عثمانی صاحب رتبه پاشایی و آن رتبه ای از مراتب کشوری و لشکری است. توضیح سلاطین عثمانی بانتقام از سلاطین صفویه که کلمه سلطان را بتحقیر بصاحب منصبان خود اطلاق میکردند عنوان پاشا را که همان پادشاه است بزیر دستان خود دادند، خواجه آقا و سید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارا
تصویر سارا
بی غش
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه اسنثنا که در مقام منزه بودن و استنا کردن بکار میرود بمعنی، مکر، هرگز، انکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایا
تصویر سایا
ساینده، آنکه چیزی را بساید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاشا
تصویر حاشا
در مقام انکار به کار برده می شود، مبادا، هرگز، برای مثال حاشا که من از جور و جفای تو بنالم / بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت (حافظ - ۱۹۶)
حاشا کردن: انکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سارا
تصویر سارا
زبده، خالص، بی غش مثلاً زر سارا، عنبر سارا، مشک سارا، برای مثال چه حاصل زان که دانی کیمیا را / مس خود را نکرده زرّ سارا (جامی۵ - ۲۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاشا
تصویر پاشا
لقب اشرافی در دولت عثمانی برای دارندگان مقام های بالای دولتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاشا
تصویر حاشا
هرگز، مبادا
حاشا و کلا: اصلاً، ابداً، هرگز
دیوار حاشا بلند است: به سهولت می توان موضوع را انکار کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارا
تصویر سارا
خالص، بی غل و غش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاشا
تصویر پاشا
در امپراتوری عثمانی، لقبی که به بعضی از وزیران و امیران داده می شد و از القاب رسمی بود
فرهنگ فارسی عمید