جدول جو
جدول جو

معنی سارجلو - جستجوی لغت در جدول جو

سارجلو
(جَ)
دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری آستانه. کوهستانی و سردسیر، و آب آن از چشمه و قنات، و محصولات آن بنشن و پنبه است، 165 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی قالیچه بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارال
تصویر سارال
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی سنندج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سفرجل
تصویر سفرجل
به، درخت به، بهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارجو
تصویر کارجو
کارجوینده، جویای کار، آنکه جویای شغلی است، کنایه از مامور، خبردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساخلو
تصویر ساخلو
عده ای سرباز که در محلی برای نگهبانی گماشته شوند، پادگان
فرهنگ فارسی عمید
(یِ وُ)
سارایوو. شهری است در یوگوسلاوی در ایالت بوسنی هرزگوین در کنار رود خانه بوسنه و 135700 تن جمعیت دارد. در 28 ژوئن 1914 میلادی فرانسوا فردینان ولیعهد اتریش در این شهر کشته شد و همین حادثه موجب اشتعال جنگ جهانی اول (1914- 1918 میلادی). گردید
لغت نامه دهخدا
(جَ)
دهی است از دهستان سلطانیه بخش مرکزی شهرستان زنجان، واقع در 33 هزارگزی زنجان و 8 هزارگزی راه شوسۀ قزوین به زنجان کوهستانی و سردسیر. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن و انگوراست. 797 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی بافتن قالیچه و جاجیم در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رُ لَ)
نام شهری به ’گالیسی’ واقع بر ساحل نهر سان شعبه یمین رود ویستول دارای قریب 18065 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
سفال شکسته، تیله، (در لهجۀ قزوین)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در فرانسه، کرسی کانتن موزل، در آرندیسمان فورباش، در کنار رود خانه سار
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری ارومیه، و هزارگزی باختر راه ارابه رو آده به ارومیه، جلگه ای و هوای آن معتدل سالم آب آن از نازلو چای، محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات، کشمش است، 380 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، یک دبستان دارد، راه آن ارابه رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
جائی (از ناحیت جبال) است. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دهی است جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، واقع در32 هزارگزی جنوب باختری هریس و 6500 گزی راه شوسۀ تبریز به اهر. جلگه ای و هوای آن معتدل و مایل به گرمی و مالاریائی است از آب تلخ رود و آب چشمه مشروب میشود. محصولات آن غلات و حبوبات و سر درختی است. 169 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی فرش بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ جِ)
دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 28500گزی جنوب باختری کلیبر و 28500گزی راه فرعی تبریز به اهر. هوای آنجا معتدل و دارای 501 تن سکنه است. آب آنجا از دو رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، میوۀ جنگلی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَتْ تا)
تیره ای از ایل نفراز ایلات خمسۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکوی شهرستان تبریز، واقع در 15 هزارگزی شمال باختری اسکو در 6 هزارگزی راه شوسۀ تبریز باسکو. جلگه ای است و هوای معتدل دارد. از آب چاه مشروب میشود و محصول آن غلات است. 265 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
قصبۀ کوچکی است در سنجاق مرعش از ولایات حلب واقع در مغرب مرعش و مرکز ناحیه ای است که تابع مرکز لوا است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساجول
تصویر ساجول
خمپوش کوزه پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرجل
تصویر سفرجل
پارسی تازی گشته سفرجل به درخت به میوه به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجله
تصویر ارجله
لشگر پیادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخلو
تصویر ساخلو
پادگان
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرجله
تصویر سفرجله
پارسی تازی گشته یک سفرجل یک دانه به یک درخت به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخلو
تصویر ساخلو
((لُ))
پادگان، گروهی سرباز که در یک مکان ساکن شوند و به محافظت آن بپردازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفرجل
تصویر سفرجل
((سَ فَ جَ))
به، درخت به
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
Flamboyant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
گروهبان
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
яркий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
auffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
яскравий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
krzykliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
浮华的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
chamativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرجلو
تصویر پرجلو
sgargiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی