- ساختنی
- در خور ساختن لایق ساختن، آنچه که بتوان آنرا ساخت، آنچه که ساختن وی ضروری است
معنی ساختنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصنوعی، تقلبی، کذایی، جعلی
قابل باختن لایق باختن
چگونگی و کیفیت ساخته، ساخته بودن
قابل سوختن لایق سوختن
قابل سوختن، درخور سوختن
چیز جعلی و مصنوعی، آمادگی و آراستگی
قابل سوختن
Affected, Factitious, Feigned, Fictitious
затронутый , искусственный , притворный , вымышленный
betroffen, künstlich, vorgetäuscht, fiktiv
уражений , штучний , удаваний , вигаданий
dotknięty, sztuczny, udawany, fikcyjny
受影响的 , 人工的 , 假装的 , 虚假的
afetado, fictício, fingido
colpito, fittizio, finto
afectado, ficticio, fingido
affecté, factice, feint, fictif
getroffen, kunstmatig, gefingeerd, fictief
प्रभावित , कृत्रिम , दिखावा , काल्पनिक
terpengaruh, buatan, pura-pura, palsu
متصنّعٌ , صارفٌ , مزعومٌ , مزيّفٌ
영향을 받은 , 인공의 , 가짜의 , 가공의
מושפע , מלאכותי , מזויף , בדיוני
影響された , 人工の , 偽りの , 架空の
etkilenmiş, yapay, sahte, uydurma
aliyeathirika, bandia, ya kubuni
ได้รับผลกระทบ , เทียม , ปลอม , สมมติ
প্রভাবিত , কৃত্রিম , ভান করা , কাল্পনিক
متاثرہ , ساختی , جھوٹا , مصنوعی
ایجاد
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
بنا کردن، اختراع کردن، آفریدن، آماده کردن، پختن، جعل کردن، نواختن، ساز زدن، سازگاری کردن، تحمل کردن، استعمال مواد مخدّر و نشئه شدن
درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی، بنا کردن، چیزی را آماده کردن و پدید آوردن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن،برای مثال چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / چگونه کرد شخص عاذر احیا (خاقانی - ۲۷) ، نواختن، نوازش کردن
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن،
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن