- ساجدات
- جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
معنی ساجدات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرباز
سرباز، به ویژه سرباز روسی
سرباز
اولاد پیغمبر اسلام (ص)
سائدها، اولاد پیغمبر اسلام، جمع واژۀ ساده، جمع الجمع واژۀ سائد
جمع ساده، بزرگان، اولاد پیامبر
پسماندها، دورریزه ها
مرزها
درون برد
جمع کننده باج
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
جمع سابقه، فرشتگان، جان های پاک، خردها (در فرزان) جمع سابقه، فرشتگانی که پیشی بردند بر دیوان و شیاطین در ساعت وحی، ارواح مومنان که به سهولت از بدن خارج میشوند، عقول
جمع سابح، جمع سابحه، کشتی ها ستارگان فرشتگان
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت رفعی ساجدین
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
معمر سالدیده پیر
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع سانحه، رخدادها جمع سانحه اتفاقات سرگذشتها
جمع سامکه، بلندها مونث سامک جمع سامکات
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع تهجد
پادشاه داری تاج
از ساخته های فارسی گویان مرزها جمع (غلط) سرحد سرحدها ثغور: (عمده ترین ارکان دولت و قاطبه امرا درگاه معلی و سرحدات ولایات ممالک محروسه)
جمع سعادت، ارمگانها روزبهیها جمع سعادت خوشبختیها نیک بختیها
سابح، کشتی ها، ستارگان
ملائکۀ موکل بر ابر و باد
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
جمع واژۀ عایده، حاصل، سود، درآمد، ویژگی آنچه بازمی گردد، بازگردنده
مونث عابد زن پرستش کننده جمع عابدات