جدول جو
جدول جو

معنی سابینوس - جستجوی لغت در جدول جو

سابینوس
الوس، ، شاعر و خطیب لاتینی متوفی بسال 14 قبل از میلاد از دوستان و پیروان اوید شاعر بزرگ لاتینی بود، اشعاری متنوع از آن جمله منظومه ای درباره تزه سروده بود که در دست نیست
از رجال روم قدیم و در زمان امپراطوری اگوست و قریب بمیلاد مسیح والی شام بود، در دورۀ حکمرانی او یهودیان شورشی کردند که بوسیلۀ سربازان رومی در هم شکسته شد
لغت نامه دهخدا
سابینوس
مارکوس کلیوس، حقوق دان رومی است که درقرن اول میلادی میزیست و بسال 69 میلادی مقام کنسولی روم را یافت، قانون معروفی بدست او تنظیم گردیده است
ماسوریوس، حقوق دان رومی است که در قرن اول میلادی میزیست و کتب متعددی تألیف کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جالینوس
تصویر جالینوس
(پسرانه)
نام پزشکی یونانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادینوس
تصویر نادینوس
(پسرانه)
شاه بابل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایروس
تصویر سایروس
(پسرانه)
سیروس یا کوروش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سخینوس
تصویر سخینوس
خرنوب، درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین و شبیه باقلا، خرّوب، کورگیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخینوس
تصویر اخینوس
گیاهی با گل های سفید، دانه های سیاه رنگ ریز و شاخه های کوتاه آبدار که معمولاً در کنار جوی ها می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جالینوس
تصویر جالینوس
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال بلبل همی سراید چون باربد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری - ۳۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
از سلاطین لاسیوم، برخی از مورخین قدیم و در اساطیر وی را پسر هرکولس و پدر لاوینی گفته اند، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ص 501)
لغت نامه دهخدا
مصطکی است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اسم یونانی عقرب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). به لغت یونانی عقرب را گویندکه کژدم باشد و بعضی گویند حیوانی است دریایی. (آنندراج) (برهان). محرف سقرپیوس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
گالین، گالنوس یا جالینوس، صاحب انجمن آرا آرد: نام حکیمی که در حکمت طبیعی مشهور بوده:
ای تو افلاطون و جالینوس ما،
مولوی،
جالینوس معرب آن است و غالینوس بزبان یونانی بمعنی غذای اول است که شیر باشد و وجه تسمیۀ آن اینکه چنانکه اطفال بشیر تربیت می یابند مردم نیز از آن حکیم تربیت می یافتند - انتهی، و صاحب رشیدی و آنندراج نیز این مطالب را تکرار کرده اند، و رجوع به جالینوس شود
لغت نامه دهخدا
مارک آنتوان، آهنگساز فرانسوی که بسال 1634 در شهر پاریس متولد و به سال 1704 وفات یافت. وی شاگرد کاریسیمی و در سبک پیرو آهنگسازان ایتالیایی و رقیب لولی استاد موسیقی کلیسای کوچک ژزوئیت ها و سنت شاپل بودو از وی آثاری از نوع موسیقی مذهبی و یک اپرا موسوم به مده بجا مانده است
گوستاو آهنگساز فرانسوی که به سال 1860 میلادی در قصبۀ دیوز تولد و به سال 1956 وفات یافت. وی مصنف درام غنائی بنام لوئیز و سوئیت آن موسوم به ژولین و سوئیتهای ارکستر معروف به تأثرات ایتالیا میباشد
لغت نامه دهخدا
رستنیی باشد که آن را شاه تره گویند و در دواها به کار برند، خوردن آن حکه و جرب را نافع است، (از برهان) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شهری است که رومیان و فرنگان قصد و زیارت آن کنند و یکی از شهرهای رم بزرگ است که پطرس یا شمعون الصفا و بولص از حواریون عیسی در آن دفن شده اند، و در آنجا اصنام و ستونهای قدیمی یافت میشود که جز در آن شهر در جای دیگر دیده نشود، همچنین در آنجا زندانی هست که بشکل حلزون ساخته شده که چون کسی در آن حبس شود راه خروج نیابد، (از نخبه الدهر دمشقی ص 227)
لغت نامه دهخدا
رجوع به طلینا شود، (دزی ج 2 ص 19)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
پاپ شصت و هفتم بود که از سال 604 تا 606 میلادی مقام پاپی داشت. رسم نواختن ناقوس در کلیساها یادگار اوست
لغت نامه دهخدا
(یُ)
یکی از قصبات کوچک اسپانیاست که در ایالت ژان (جیان) قرب گادالیمار واقع است
لغت نامه دهخدا
(بِ ل لی)
مارکانتونیو کوکسیو. معروف به مارکوس آنتونیوس مورخ و انساندوست ایتالیائی است که بسال 1436 میلادی در ویکو وارو متولد شد و بسال 1506 م. در ونیز درگذشت. آثار متعددی از او بیادگار مانده که تاریخ ونیز در 22 جلد از آن جمله است. مجموعۀ کامل آثار او بسال 1560 میلادی در شهر بال منتشر شده است
لغت نامه دهخدا
نام صاحب منصبی رومی که در خدمت دولت پارت میزیست و از ترتیب سپاه آرائی و طرز جنگ رومیهااطلاعاتی بکمال داشت، او پسر تیتوس، مأمور سزار در گالیا، بود بعدها بروتوس و کاسیوس او را نزد ارد به سفارت فرستادند و در دربار ایران متوقف بود که خبرشکست دو نفر مذکور در فی لیپ پی رسید و چون از تعقیب فاتحین ترسید خواست در دربار ایران بماند و بعد داخل خدمت دولت پارت گردید (دیوکاسیوس، کتاب 48، بند 24)، در سال 40 قبل از میلاد وقتی که اکتاویوس قلعۀ پروسیا را که از مشرق دور بود محاصره کرد و آن تونیوس در مصر در تعیشات خود غوطه ور بود لشکر پارت تحت سرداری لابی نوس و پاکر پسر ارد به طرف سوریه به حرکت درآمد چه دولت پارت میخواست در این موقع ناظر وقایع نگشته آتیۀ خود را تأمین کند، این لشکر قویتر از قشونهائی بود که سابقاً پارتیها به سوریه فرستاده بودند، پارتیها بر صفحاتی که بین فرات و انطاکیه واقع بود استیلا یافتند ولی نسبت به شهرها چنانچه همیشه پیش می آمد دچار بعض اشکالات شدند (زیرا درفن محاصره قوی نبودند) ... سرانجام آپام آ و انطاکیه را تسخیر کردند ... بعد از این بهره مندی پاکر و لابی نوس نقشۀ جنگ را چنین ریختند: قشون پارتی را به دو قسمت کرده یکی را پاکر برای تسخیر بقیۀ سوریه و تمام فنیقیه و فلسطین بکار برد و دیگری را لابینوس به طرف آسیای صغیر حرکت داد تا جاهای حاصلخیز این مملکت را از رومیها بگیرد، هر دو سردار کاملا بهره مند شدند توضیح آنکه پاکر تمام سوریه و فینیقیه را گرفت ... اما لابی نوس تمام دشمنان را جاروب کرد و همواره پیش رفت اولا در کیلیکیه ساکسا والی سوریه خواست با او بجنگد ولی نه فقط آن را باخت بلکه خودش هم کشته شد (دیوکاسیوس، کتاب 38 بند 35)، بعد لابی نوس پام فیلیه و لیکیه و کاریه را مسخره کرد و پس از آن شهر ستراتونیکیه را در محاصره انداخت، دو شهر معروف میلای و آلاباندا به تصرف آمدند و موافق روایتی پارتیها لیدیه و یونیه را غارت کرده بر تمامی این صفحات تا هلس پونت (داردانل) استیلا یافتند (پلوتار’، آن تونیوس بند 30 - آپ پیان کتاب پارت ص 156)، بنابراین باید گفت که در این زمان رومیها تمامی ممالک را ازرود فرات تا بحر الجزایر و دریای مغرب فاقد شدند و دولت پارت به استثنای مصر تقریباً به حدودی رسید که دولت هخامنشی بعد از جنگ ایران و یونان داشت (40 - 39ق، م)، پس از این بهره مندیهای پارتیها دیری نگذشت که در میزان جنگ کفۀ رومیها سنگینی کرد ... در زمستان سال 39 قبل از میلاد آن تونیوس نایب خود را که پوبلیوس ونتی دیوس نام داشت به طرف مشرق فرستاد تا با لابی نوس و پارتی های فاتح بجنگد (دیوکاسیوس، کتاب 38 بند 39)، این سردار ناگهان به آسیای صغیر حمله کرد و باعث وحشت لابی نوس گردید زیرا در این وقت او لشکر پارتی با خود نداشت بنابراین مجبور گردید ممالکی را که گرفته بود تخلیه کرده به طرف کیلیکیه عقب نشیند و در همانوقت کس فرستاد و از پاکر استمداد کرد و او دسته ای از سواران پارتی را به کمکش فرستاد اما این دسته بجای اینکه در تحت فرمان لابی نوس درآید، خواست مستقلاً عملیاتی کند و در نتیجه شکست خوردو لابی نوس را رها کرده به طرف کیلیکیه رفت (دیوکاسیوس، همانجا بند 40) در این حال لابی نوس مأیوس گردیده چاره را در فرار دید ولی عقب نشینی او را دشمنانش دریافته تعقیبش کردند و او را گرفته کشتند (دیوکاسیوس، همانجا)، در باب این سردار باید گفت که چنانکه سترابون ذکر کرده (کتاب 25 فصل 2 بند 24) و نیز دیوکاسیوس (کتاب 38 بند 26) او خود را امپراطور پارت میخواند ولی نباید تصور کرد که امپراطور در این مورد به معنی پادشاست، در روم سپهسالار قشون را امپراطور میخواندند و بعدها چون قیاصرۀ روم فرماندهی قشون را هم داشتند این عنوان با عنوان قیصر توأم گردید، بنابراین استهزاء بعضی نویسندگان جدید در بارۀ لابی نوس مورد ندارد او سپهسالار قشونی بود که از طرف دولت پارت به آسیای صغیر رفته بود و به زبان لاتین حق داشت خود را امپراطور پارت بخواند اگر اوخود را سپهسالار پارت میخواند گمان نمیکنم کسی این عنوان را منکر میشد یا استهزاء میکرد پس جهت ندارد عنوان امپراطوری او را که بزبان لاتین همان سپهسالاری بود استهزاء کنیم، (ایران باستان ج 3 صص 2342 - 2345)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
تیتوس. نام یکی از لایقترین سرهنگان سزار (45- 98 قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اخیروس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم خودرو باشد و بعضی گویند نباتی است که در نزدیک آبهای روان و ایستاده روید. ثمر وی دراز و سیاه و کوچک باشد و آنرا در داروهای چشم و داروهای گوش بکار برند نافع باشد. (برهان قاطع). اخیروس و خرونیه (کذا) خودرو است. بعضی گویند آن گندم ناکشته است که در صحرا روید. آنچه محقق است نباتی است که نزدیک آبهای روان وآبهای ایستاده روید و ثمری سیاه کوچک دارد و گلی سفید و دانۀ وی در داروهای چشم و گوش استعمال کنند و اگر دو درم دانۀ وی با چهار درم عسل بیامیزند و در چشم کشند قطع سیلان رطوبت از چشم بکند و اگر عصارۀ وی با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی). بفارسی خردینه (کذا) گویند، بیخ نباتی است سیاه پوست مثل کنول در تالابها روید. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخیروس شود
لغت نامه دهخدا
از حکمای روم بود و درباره علم هیئت و آنچه ستارگان احداث میکنند سخن گفت، او راست: کتاب طوفان و کتاب کواکب مذنیه، (تاریخ الحکماء قفطی صص 99 - 130)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی است. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
خرمگس، مگس بزرگ که از خون پستانداران بزرگ تغذیه میکند
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفرینوس
تصویر سفرینوس
یونانی تازی گشته کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقرینوس
تصویر سقرینوس
عقرب. توضیح همین کلمه است که به صورت سقرینوس تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابانوس
تصویر تابانوس
خرمگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخینوس
تصویر اخینوس
یونانی تازه شده بلوت دریایی خار پشت
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گورگیا از گیاهان گورگیا. توضیح: مولف برهان این کلمه را اشتباها مرادف با مصطکی ذکر کرده چون یکی از مرادفات این گیاه ثیل مکی است ممکن است که مکی بغلط در کتابت مصطکی شده (مصطکی صمغ درخت پسته وحشی (بنه) است که بنام سقز معروف است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابنوس
تصویر قابنوس
یونانی تازی گشته شاهتره از گیاهان شاهتره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابیوس
تصویر نابیوس
ناگهان بغته فجاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالینوس
تصویر جالینوس
نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالینوس
تصویر جالینوس
نوایی است از موسیقی قدیم، نام طبیب معروف یونانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابیوس
تصویر نابیوس
غیر منتظره، ناگهان
فرهنگ فارسی معین