جدول جو
جدول جو

معنی سابزج - جستجوی لغت در جدول جو

سابزج(بِ زَ)
لغتی در سابیزج و سابیزک است بمعنی مردم گیاه. (دزی ج 1 ص 620) (شعوری ج 2 ص 55). رجوع به سابیزج و سابیزک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابیزج
تصویر سابیزج
سابیزک، گیاهانی که ریشه یا میوۀ آن ها مانند صورت انسان است، مثل استرنگ و مردم گیاه، یبروح، لفّاح، مردم گیا
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
رستنی باشد که آن را مردم گیا خوانند و بعربی لفاح گویند و بیخ آن را اصل اللفاح نامند. (برهان) (آنندراج). مردم گیا، لفاح و اقسام میباشد و قوتش تا چهار سال باقی ماند و قوی ترین اجزاء، پوست بیخ لفاح و مستعمل از آن عصاره و آب سایلۀ اوست. در سوم سرد و خشک و ثمرش سرد و تر و جوف بیخ او عدیم القوت است. (الفاظ الادویه). رجوع به سابیزک و لفاح در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(بِ زَ)
شابیزج. شابیزگ. شابزج. سابیزج. سابیزگ. لفاح. یبروح. (دزی ج 1 ص 715) (ابن البیطار ذیل سابیزج)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ)
قنابری. بژند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سابیزج
تصویر سابیزج
پارسی تازی گشته سابیزک مردم گیا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
سازج هندی گونه ای دارچین که عطر و طعم آن از دارچین معمولی کمتر است و در طب قدیم به عنوان مقوی تخمدانها بکار میرفته است عرفج بری سادج صادق صادیق صدق دارچین جاوه
فرهنگ لغت هوشیار