جدول جو
جدول جو

معنی ساباتیه - جستجوی لغت در جدول جو

ساباتیه
(یِ)
پشتو و هروی، گریبان: سر به کوم فراکرد، (طبقات انصاری از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر، پیرزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساباطی
تصویر ساباطی
نوعی نان نازک که بر روی تابه می پخته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاباتی
تصویر شاباتی
چپاتی، نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می اندازند تا بپزد، چاپاتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبائیه
تصویر سبائیه
فرقه ای از غلاه شیعه، پیروان عبدالله بن سبا که امیرالمومنین علی را خدا می خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
قریۀ کوچکی است در فلسطین بقرب نابلس. و در زمان قدیم شهر بزرگی بود و سامریه یاشمرون نام داشت. این شهر بسال 925 قبل از میلاد بنا گردیده و مدتی پایتخت قوم اسرائیل بود. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(طی ی)
نسبت است به ساباط مدائن، ساباط کسری. (سمعانی) (یاقوت) ، نسبت است به ساباط اسروشنه. (سمعانی) (یاقوت)
لغت نامه دهخدا
در اصطلاح رجالی اسحاق بن عمار بن موسی، و صباح بن موسی، و عمار بن موسی، و عمرو بن سعید، و قیس بن موسی، و محمد بن حکیم، و محمد بن عمرو بعضی دیگر. (ریحانه الادب ج 2 ص 147)
عماربن موسی از ساباط مدائن است، و فرقۀ عماریه بدو منسوبند، رجوع به خاندان نوبختی ص 260 و کشی ص 164 و 172 و نجاشی ص 206 و مقالات اشعری ص 28 شود
بکر بن احمد فقیه ساباطی اسروشنی مکنی به ابوالحسن مقیم سمرقند و از محدثان است، رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در ساحل شرقی افریقا در (کنیا) که در کنار مالیندی باقیانوس هند میریزد، راه آهن مومباز به بندر فلورانس درجنوب، موازی با این رودخانه کشیده شده است
لغت نامه دهخدا
(نَ)
رودی است در امریکای مرکزی در تنگۀ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد
لغت نامه دهخدا
(بِ قی یَ)
فرقه ای هستند که گویند: سعادت و شقاوت پیش از این نبشته شده است. طاعت سود ندارد و گناه زیان ندارد. (رسالۀ معرفه المذاهب، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات سال چهارم شمارۀ 1). گویند آدمی دو گروهند: اول نیکبختان اند که از ازل آزال رقم سعادت بر جبین ایشان کشیده اند و بهیچ گناه از درگاه دور نشوند، و هیچ معصیت ایشان را زیان ندارد. گروه دیگر بشقاوت موسومند و از دولت سرمدی محروم، ایشان را هیچ طاعت فائده ندهند و بهیچ عبادت صاحب سعادت نگردند. (رسالۀ هفتاد و دو ملت چ جواد مشکور ص 12)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
زن پیر باشد به زبان پارسیان. (جهانگیری). زن پیر را گویند بزبان زند و استا. (برهان). زن پیر بزبان مردم اصفهان. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). در لغت فرس ص 504آمده: صابوته زن پیر بود بزبان آسیان، قریع گوید:
مرا که سال بهفتاد و شش رسید و رمید
دلم ز شلۀ صابوته و ز زهرۀ تاز
و بنابراین لغت مزبور از زبان آسی (محتملاً استی) است. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). رجوع به صابوته در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ ضی یَ)
فرقه ای از خوارج منسوب به عبدالله بن اباض و آنان مخالفین خود را از اهل قبله کافر شمرند و گویند مرتکب کبیره موحد است لکن مؤمن نیست، و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بیشتر صحابه را کافر خوانند
لغت نامه دهخدا
(اِ حی یَ)
جماعت ملحدان، که چیزی را حرام و ناروا ندانند
لغت نامه دهخدا
(طی)
احمد بن عبدالله بن مفضل حمیری ساباطی مکنی به ابوالعباس از محدثان و بساباط اسروشنه منسوب است. رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
ده کوچکی است از دهستان تخت جلگه بخش فدیشه شهرستان بیرجند. واقع در 14هزارگزی شمال فدیشه. هوای آن معتدل و دارای 7 تن سکنه میباشد. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سی یَ)
فرقه ای ازفرق میان عیسی و محمد علیهما السلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(تی یَ)
ده کوچکی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 12 هزارگزی شمال فدیشه. زمین آب جلگه ای و هوای آن معتدل است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است، 39 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ تی یَ/یِ)
چیزی که موجب انبات و روییدگی گردد. (ناظم الاطباء) ، ذخیره. (ناظم الاطباء) :
وآنچه زانبارخانه ماند باز
پیش مرغان نهند وقت نیاز.
نظامی.
شواهد مزبور را بصورت ترکیب اضافی هم می توان خواند
لغت نامه دهخدا
(سَمْ دی یَ)
اصلاً نام پیروان سنباد مجوسی، ولی مخالفین غلاه ایشان را مخصوصاً در ری به این لقب میخواندند. (خاندان نوبختی ص 258). از غلاه. این دسته در حق ائمۀ خویش بمرتبه ای غلو نمایند که ایشان را بدرجۀ الوهیت رسانند و گاهی امامان خود را بحضرت کبریاء الهی تشبیه کنند و زمانی با خدا برابر گردانند. و بیشتر در ری به این نام خوانده میشده اند. (ترجمه الملل و النحل شهرستانی چ سیدجلال نائینی ص 20 ضمیمه کتاب)
لغت نامه دهخدا
(تی یَ)
ناحیۀ وسیعی از اروپای شرقی که در قدیم مسکن قوم سارمات بود. بعقیدۀ هرودوت از رود دون بسوی مشرق سارماتها سکنی دارند. ولی از قرن دوم میلادی به بعد جغرافی نویسان بجای سکائیه لفظ سارماتیه را استعمال میکنند (جغرافیای بطلمیوس) و سکائیه آسیائی معروف تر میگردد. (ایران باستان ج 1 ص 615). رجوع به سارمات شود
لغت نامه دهخدا
ژان فیلیپ، نام کودک بنام آلمانی است که در قصبۀ اشواباخ تولد یافته و در 5 سالگی بدو زبان آلمانی و فرانسه تکلم میکرد، و در 7 سالگی زبانهای لاتین و یونانی و عبرانی را نیز تحصیل میکرد و علوم دینی و غیره را کاملاً آموخت و در 10 سالگی چند جلد کتاب تألیف کرده و آنگاه بتحصیل علوم ریاضی و هیأت و نجوم پرداخت و قواعد و دساتیر بسیار ایجاد کرد و اصول تعیین عرض در دریا را کشف نموده و در 14 سالگی بعضویت آکادمی فنون برلن نایل گردید، در ادبیات و حقوق و علم آثار باستان نیز صاحب نظر بود و آثار و تألیفات متعدد در این علوم از خود بجای گذاشت وبسال 1740 میلادی در 19 سالگی درگذشت، (از قاموس الاعلام ترکی)، رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
تأنیث سابوری. رجوع به سابوری شود، گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است. در ترجمه تاریخ قم آمده است: ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: ’ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون، او راذراع سابوری میگفتند. و آن ذراع عبارت از دوازده قبضه بود، و مثال آن بر ستون مسجد اعظم منقش کرده اند ونشان و نمودار آن تا الیوم باقی است. پس این گز که مثال آن مصور است در مسجد سهل بن السبع بمیدان البسع (در قم) گزی است که حمزه بن الیسع از نزدیک هارون الرشید آورد. و آن ذراع بقم به رشیدیه معروف و مشهور است و به همدان به سابوریه همچنین ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند، ’ذراعی که عبداﷲ خردادبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچ میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان بربع و ثلث عشر باشد. و آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن، هشت قبضه و دو انگشت بوده است، محمد بن الحسن از آن گز هیچ نبرید و کم نکرد الا یک انگشت. (تاریخ قم ص 29)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
قریه ای است بر کنار فرات و مقابل بالس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساغوتیه
تصویر ساغوتیه
تازی گشته از ساگو لاتینی ک مگ گونه ای خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
سنبادیان پیروان سنباد که از یاران ابومسلم خراسانی بود و پس از کشته شدن او به دست منصور عباسی از نیشابور برخاست و ابومسلم را زنده و بازگشتنی می دانست گروه بسیاری از ایرانیان به او پیوستند و پس از هفت سال به دست جمهور عجلی کشته شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعاتی
تصویر ساعاتی
منسوب به ساعت، ساعت ساز
فرهنگ لغت هوشیار
مونث نباتی. یاقوت (قوه) نباتیه قوه رویانیدن که درنبات حیوان و انسان موجوداست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباضیه
تصویر اباضیه
نام پیروان عبد الله بن اباض از رویگردانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیه
تصویر سباعیه
مونث سباعی هفت پاره هفت بند مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباهیه
تصویر سباهیه
خودپسند خود خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباحیه
تصویر اباحیه
جماعت ملحدان
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین گویان پیروان عبدالله سباکه بیش از همگان سه خلیفه را نفرین می کردند و علی علیه السلام را خدا می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
((تَ))
زن پیر
فرهنگ فارسی معین