- سائق
- راننده پس زننده سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
معنی سائق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
سایق، سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
سختی و بلا رسیده، یورش کننده، ستم کشنده، هالک
چشنده مزه گیرنده. چشنده مزه سنج
دزد، راهزن
پیشین
دریوزه گر
ناشتا، ناب، پالوده
رنگ کار رنگرز
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
پیشین، پیشی گیرنده
نوعی سقز که از شکاف درخت سرو به دست آید و چون آنرا مشتمل کنند مانند مشعل میسوزد
دور، کوبنده
ترکی پارک ارمغانی که داماد به خانه پیوک (عروس) فرستد جامه ها سمبوچه های شیرینی و لوازم آرایش و غیره که یک روز پیش از جشن عروسی از طرف داماد بخانه عروس فرستند
سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
چرنده، چراننده، خود چرا خود چر چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
شمشیردار شمشیر زن
گوارنده، خوش آینده، آسان بگلو شونده
میرنده، بیکار بیکاره
سیاست دان، سیاستمدار
رونده، روان، جاری
مهتر قوم
سیاحت کننده
روان و جاری
گول نادان
آرزومند، شایق، مشتاق
طبع سرشت نهاد، ذوق در انتخاب اشیا (خانه لباس اثاثه منزل و غیره)، حس تشخیص خوبی و بدی در هنر و حسن انتخاب و احساس برتری و خوبی هنری ذوق، جمع سلایق سلائق
مایل، راغب، مشتاق
سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
دزد، کسی که مال دیگران را بی خبر و پنهانی ببرد، آنکه چیزی از دیگران بدزدد
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رهگیر، جهان نورد، جهانگرد، سیّاح، گیتی نورد، توریست، گیتی خرام
مرد روزه دار و ملازم مسجد
مرد روزه دار و ملازم مسجد