جدول جو
جدول جو

معنی زینب - جستجوی لغت در جدول جو

زینب(دخترانه)
نام دختر علی (ع) و خواهر حسین (ع)
تصویری از زینب
تصویر زینب
فرهنگ نامهای ایرانی
زینب
درختی خوش منظر و خوش بو، جبان، ترسو
تصویری از زینب
تصویر زینب
فرهنگ فارسی عمید
زینب(زَ نَ)
بنت الامام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب، سبط رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. ابن اثیر گوید: او در حیات حضرت رسول اکرم متولد شد و با پسرعمش، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. حضرت زینب با برادرش حضرت حسین در وقعۀ کربلا حضور داشت. او را با دیگر اسیران به کوفه و سپس به شام نزد یزید بن معاویه بردند. زنی پردل و خطیبی فصیح بود و او را اخبار است و کلام او با یزید مشهور و دلیل قوت قلب و کیاست اوست. (ازالاصابه). نام دختر حضرت فاطمه رضی الله عنها که خواهر حضرت امام حسین رضی الله عنه بودند. (غیاث). نام دختر شیر خدا علی مرتضی علیه السلام که در حبالۀ حضرت جعفر طیار بود. (آنندراج). نام دختر علی بن ابیطالب علیه السلام از فاطمه علیها السلام. (ناظم الاطباء). نام دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها. و او زوجه عبدالله بن جعفر الطیار بود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 و 584 و ج 2 ص 50 و 56 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 139 و 199 و زینب الکبری و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 108 و ذیل آن و ’زینب خون’ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
زینب
بد دل، درختی است خوشبوی و خوش منظر زینت پدر، نام دختر حضرت علی (ع) قهرمان کربلای حسینی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زینت
تصویر زینت
(دخترانه)
آنچه برای آرایش و زیبا کردن به کار می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زینا
تصویر زینا
(دخترانه)
مخفف زیناوند، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زینت
تصویر زینت
آرایش، آنچه با آن آرایش کنند، پیرایه، زیور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرنب
تصویر زرنب
گیاهی با برگ های درشت مایل به زرد، گل های زرد و ساقه هایش مجوف که در گذشته مصرف دارویی داشته، سرو ترکستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زینه
تصویر زینه
پله، پلکان، درجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که در گراورسازی به کار می رود و روی آن عکس می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ نَ)
مرحوم دهخدا در چند یادداشت نام او را بنقل رادویانی در ترجمان البلاغه ’عبدالجبار’ آورده و چندین بیت شعر او را از همین کتاب در آن یادداشتها نقل نموده اند. و در یکی از یادداشتها آرند: ’شاعریست معاصر محمود غزنوی و ظاهراً از شعرای دربار اوست ولی از او دیوانی در دست نیست و نام او درفرهنگها گاهی بصورت ’زبیبی’ و گاه ’زینتی’ و گاه ’زینبی’ می آید و ظاهراً زینبی باید درست باشد’. آنگاه در یادداشتی دیگر آرند: ’زینبی علوی شاعر. رجوع به تاریخ بیهقی ص 125 س 14 چ ادیب طاب ثراه شود’. این قسمت از تاریخ بیهقی چ ادیب که مورد توجه مرحوم دهخدا است در تاریخ بیهقی چ فیاض برابر با ص 131 می باشد که چنین است: ’و آنچه شعرا را بخشید خود اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینبی را که شاعر بود یک پیل وار درم بخشید...’. در حاشیۀ همین صفحه از تاریخ بیهقی چ فیاض آمده: ’کذا در... احتمال قوی می رود که زینتی باشد، همان که در لباب الالباب ج 2 ص نام برده شده است’. عوفی در لباب الالباب نام او را ’زینتی علوی محمودی’ ضبط کرده و افزاید: زینتی زینت زمان و نادرۀ گیهان از خاندان سیادت و از دودمان سعادت بود و در مدح سلطان یمین الدوله این قصیدۀ غرا چون مخدورۀ عذرا در جلوۀ جمال آورده است:
ای خداوند روزگارپناه
مطربان را بخوان و باده بخواه
تا بدان لعل می فروشوئیم
کامها را ز گرد خشکی راه...
آنگاه افزاید: و هم در حق او گفته است:
ایا شهریاری که گرد سپاهت
همی چشم دین را کند توتیائی
بود داد تو مر جهان را همیشه
چو اندام آزرده را مومیائی
ز خون عدو گرد فتنه نشانی
به تیغت همی زنگ بدعت زدائی
مگر نذر داری که هر مه که نو شد
شهی را ببندی و شهری گشائی...
با توجه به اینکه سه بیت از این قطعه شعر ’زینتی’ لباب الالباب عوفی، درترجمان البلاغۀ رادویانی چ استانبول در ص 35 و 41 بنام زینبی آمده و زینبی تاریخ بیهقی معاصر سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بوده و زینتی عوفی هم در زمان سلطان یمین الدوله یعنی محمود غزنوی می زیسته و او را مدح گفته میتوان یقین داشت که این سه یعنی زینبی عبدالجبار رادویانی در ترجمان البلاغه و زینتی لباب الالباب عوفی و زینبی تاریخ بیهقی یک نفر است و نام او زینبی یا به احتمال زینتی بوده است، چنانکه مرحوم دهخدا در یادداشت دیگری آرد: این کلمه را که بعضی زینبی و بعضی زبیبی نوشته اند، ظاهراً زینتی صحیح است، چه عوفی که عادت دارد از اسم و نسبت و لقب و کنیت در ستایش و مدح صاحبان ترجمه جناس گونه ای میسازد (مثلاً در ترجمه ابوالحسن شهید: شهید، شاعر شهدسخن... و در ترجمه خسروی: خسرو ممالک سخن... و در ترجمه فردوسی: فردوسی که فردوس فصاحت را رضوان... و در ترجمه کسائی: کسائی شاعری بود که کساء زهد در بر داشت... و عسجدی که عسجدی کان بلاغت بود) ، درباره این شاعر میگوید: ’زینتی زینت زمان...’، مگر اینکه عوفی نیز کلمه راغلط خوانده باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مرحوم اقبال آرد: تخلص این گویندۀ استاد (علوی زینتی) را که از اقران عنصری و فرخی و عسجدی و بهرامی و از شعرای دربار سلطان محمود غزنوی (387- 421 هجری قمری) و پسرش سلطان مسعود (421- 431) بوده تمام تذکره نویسان لابد به تقلید عوفی زینتی ضبط کرده اند، در صورتی که در نسخۀ اصلی حدائق السحر که مبنای طبع متن کتاب حاضر است و 668 هجری قمری تاریخ دارد صریحاً زینبی (منسوب به زینب) دارد و در تاریخ بیهقی و درقدیمترین نسخۀ خطی چهارمقالۀ عروضی... نیز چنین است و به عقیدۀ نگارندۀ این سطور و به شهادت نسخه های قدیمی ’زینبی’ صحیح تر است... شاید بتوان احتمال داد که این زینبی علوی محمودی منسوب به همان خاندان بزرگ زینبی بوده است که در بغداد اقامت داشته است... (حواشی و توضیحات حدائق السحر وطواط چ اقبال صص 101-102). آقای دکتر صفا آرد: عبدالجبار زینبی علوی محمودی از شاعران استاد عهد سلطان محمود و سلطان مسعود است. نام او را عوفی زینتی علوی محمودی ضبط کرده است واز اینجهت بعضی نام او را بجای زینبی ’زینتی’ میخوانند. ابوالفضل بیهقی نام او را در شمار شاعران بزرگ عهد آورده است که مورد لطف و عنایت مسعود بود... (تاریخ ادبیات ج 1 ص 465) :
هرگز از محمود غازی این عطا کی یافتند
زینبی و عسجدی و فرخی و عنصری.
معزی (دیوان چ اقبال ص 797).
رجوع به چهارمقالۀ نظامی عروضی و حدائق السحر چ اقبال صص 101- 103 و ترجمان البلاغۀ رادویانی چ استانبول ص 8، 20، 23، 26، 29، 30، 35، 40، 41 و 89 و لباب الالباب عوفی چ برون ص 39 و 40 و تاریخ ادبیات صفا ج 1 صص 465- 467 و تاریخ بیهقی چ فیاض ص 131، 274 و 280 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125 و 281 شود
محمد بن محمد الزینبی البغدادی. او از احمد بن عثمان بن احمد المستوفی و از وی ابوحفص عمر بن احمد بن احمد النسفی روایت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ’ذخکث’ شود
حسین بن محمد بن علی بن الحسن الزینبی، مکنی به ابی طالب. وی در بغداد نقیب النقباء و مردی فقیه و موجه و شریف بود و در اواخر عمر از نقابت دست کشید و در سال 512 هجری قمری در بغداد درگذشت.
علی بن طرادبن محمد، مکنی به ابی القاسم. رجوع به علی زینبی در همین لغت نامه و تجارب السلف و دستورالوزراء شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
منسوب است به زینب دختر سلیمان بن علی... (از انساب سمعانی). رجوع به زینب بنت سلیمان و زینبیون شود
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته زرنب سرخدار سرو ترکستانی سرخدار سرو ترکستانی رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینه
تصویر زینه
پله و پایه و پلکان و نردبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که گراور سازان روی آن عکس گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینت
تصویر زینت
آنچه که بدان آرایش کنند پیرایه زیور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینت
تصویر زینت
((نَ))
آرایش، آن چه با آن آرایش کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینک
تصویر زینک
روی، فلزی که روی آن عکس بگیرند و در چاپ و گراور سازی از آن استفاده کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینه
تصویر زینه
((نِ))
پله، پلکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینت
تصویر زینت
آرایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زینه
تصویر زینه
درجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زینت
تصویر زینت
Adornment, Emblazonment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زینت
تصویر زینت
ornement, emblazonnement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زینت
تصویر زینت
adorno, emblazonamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زینت
تصویر زینت
perhiasan, hiasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زینت
تصویر زینت
अलंकरण , शृंगार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زینت
تصویر زینت
versiering, wapenvoering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زینت
تصویر زینت
装饰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زینت
تصویر زینت
ornamento, araldica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زینت
تصویر زینت
adorno, emblema
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زینت
تصویر زینت
ozdoba, heraldyka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زینت
تصویر زینت
прикраса , гербування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زینت
تصویر زینت
Verzierung, Wappenführung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زینت
تصویر زینت
украшение , гербование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زینت
تصویر زینت
장식 , 문양
دیکشنری فارسی به کره ای