معنی زیله در لغت نامه دهخدا

شهر ولایت توقاد که در قسمت مرکزی ترکیۀ آسیایی و بر کنار رود یشیل ایرماق واقع است و 15167 تن سکنه دارد. درجنگی که در سال 47 قبل از میلاد بین فارناکس دوم (شاه پونتوس) با یولیوس (ژولیوس) قیصر روی داد فارناکس مغلوب شد و قیصر پیام معروف خود ’آمدم، دیدم، پیروز شدم’ را به سنای روم فرستاد. (از دایره المعارف فارسی)

معنی زیله در فرهنگ گویش مازندرانی

مکانی در روستایی زیارت گرگان، محکم و سفت

معنی زیله - جستجوی لغت در جدول جو

زیله

لغت نامه دهخدا

زیله

فرهنگ گویش مازندرانی

شیله

حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد

فرهنگ فارسی عمید

زیره

گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود
قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود
زیرۀ رومی: در علم زیست شناسی کراویا

فرهنگ فارسی عمید

سیله

گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه، برای مثال به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی - ۳۴۹)

فرهنگ فارسی عمید

فیله

گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث

فرهنگ فارسی عمید

غیله

خدعه، مکر، کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور

فرهنگ فارسی عمید

تیله

گلولۀ کوچک و توپر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی می کنند

فرهنگ فارسی عمید

حیله

مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، احتیال، روغان، دلام، ریو
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری

مَکر، فَریب، کَلَک، حُقِّه، نِیرَنگ، نارُو، گول، تُنبُل، دَستان، تَرفَند، گُربِه شانِی، خُدعِه، غَدر، تَزویر، تَرب، چارِه، قَلّاشی، خاتولِه، سَتاوِه، شَید، کَید، دُویل، دَغَلی، شِکیل، اِشکیل، اِحتیال، رَوَغان، دِلام، ریوْ
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری

فرهنگ فارسی عمید

غزیله

(غُ زَیْ یَ)

قریه ای است در حمص از کشور سوریه. (از اعلام المنجد)

لغت نامه دهخدا

ازیله

شهری است (به ناحیت مغرب) بزرگ و یکی باره دارد سخت استوار و بازپس ترین شهری است که از وی باندلس روند. (حدود العالم). ظاهراً این صورت تصحیفی از اریوله است. رجوع به اریول و اریوله شود. و شاید ازیلی باشد

لغت نامه دهخدا

عیله

یال زن و فرزند

معنی زیله - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما