جدول جو
جدول جو

معنی زیق - جستجوی لغت در جدول جو

زیق
زیق القمیص، زه پیراهن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، معرب زه، زه پیراهن، یقه، جیب، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به المعرب جوالیقی ص 172 شود، رشتۀ بنا که بدان اندازه گیرد، و منه: قوام البناء بالزیق، (از اقرب الموارد)، رجوع به زیگ و زیج شود
لغت نامه دهخدا
زیق
زه پیراهن، ریسمان لادگران (- بنایان)
تصویری از زیق
تصویر زیق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زید
تصویر زید
(پسرانه)
نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیا
تصویر زیا
(پسرانه)
زنده
فرهنگ نامهای ایرانی
ابوالحسن علی بن ابی علی الزیقی، منسوب است به محلۀ زیق نیشابور، وی از احمد بن حفص و محمد بن یزید استماع کرد و ابومحمد شیبانی ازاو حدیث کرد و به سال 317 هجری قمری درگذشت، (از معجم البلدان)، رجوع به انساب سمعانی و زیق شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حازقه. (منتهی الارب). جماعت. گروه از آدمی و مرغ و نخل و جز آن. (از منتهی الارب) ، بانگ یوز. (مهذب الاسماء) ، جمع واژۀ حزیقه
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سرمه کردن و آراستن زن خود را. (منتهی الارب) (آنندراج). سرمه کردن در چشم و خویشتن رازینت دادن و آراستن. (ناظم الاطباء). تزین و اکتحال زن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(رُ زَ / رَ)
نهری است به مرو و به وی منسوب است احمد رزیقی بن عیسی تلمیذ ابن المبارک. (منتهی الارب) (از تاج العروس). نام رودی که از مرو شاهجان گذرد چنانکه رود شاهجان. و این دورود بزرگ باشند که بیشتر صنایع مرو شاهجان بدین دو مشروب شود. (یادداشت مؤلف). نام نهری است در مرو. قبر بریده الاسلمی از صحابۀ پیغمبر در ساحل این شهر است و محلۀ بزرگی دارد که گویا مولد امام احمد حنبل باشد. این کلمه به تقدیم ’ز’ یعنی به شکل ’زریق’ خطاست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رُ زَ)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب). نام یکی از حصارهای یمن است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رُ زَ)
ابوعبدالله الالهانی شامی، که ابن حبان او را از تابعان شمرده است. وی از ابوامامه روایت دارد و ارطاه بن منذر از او روایت کرده است. (از تاج العروس ج 6 ذیل مادۀ رزق). و رجوع به منتهی الارب شود
یا رزیق اعمی. از کوفه بود. از ابوهریره روایت دارد. ازدی گفته بود: وی متروک الحدیث است. (از تاج العروس ذیل مادۀ رزق). و رجوع به منتهی الارب شود
یا رزیق بن ورد. از راویان است. محمد بن عمرو او را در سدۀ دوم هجری دیده است. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ ’رزق’ شود
یا رزیق بن هشام. از راویان است و از زیاد بن ابی عیاش روایت دارد. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ ’رزق’ شود
یا رزیق بن سعید. از راویان است و از ابوحازم اعرج روایت دارد. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ ’رزق’ شود
یا رزیق بن حیان ایلی. یحیی بن سعید انصاری از او روایت دارد. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ ’رزق’ شود
از راویان است و ابوجعفر معنی بن عیسی از وی روایت کرده است. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ رزق شود
ابوهبه. از راویان است و از ابوجعفر باقر روایت دارد. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل مادۀ ’رزق’ شود
یا رزیق بن زبیر. از مشایخ شیعه و راوی فقه است از ائمه. (الفهرست ابن ندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیخ
تصویر زیخ
ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریق
تصویر زریق
مصغر ازرق زاغ کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر
تصویر زیر
یعنی پائین، تحت، فرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زید
تصویر زید
افزون کردن، افزون شدن، نمو دادن، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیح
تصویر زیح
دور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیچ
تصویر زیچ
بیرون کشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیت
تصویر زیت
روغن نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعیق
تصویر زعیق
ترسو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیپ
تصویر زیپ
یک نوع بست که برای دوختن بلباس بجای دگمه دوخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعق
تصویر زعق
بانگ زدن، ترساندن، شور کردن، گزیدن کژدم شبروی ترسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیق
تصویر زنیق
با پشتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنق
تصویر زنق
پارسی تازی گشته زنخ بن پیکان، جای بستن دوال از زنخ ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوق
تصویر زوق
سیماب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدق
تصویر زدق
راستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلق
تصویر زلق
لغزیدن، خزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلیق
تصویر زلیق
شلیل، ماهی لیز آفگانه (جنین سقط شده) نسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرق
تصویر زرق
ریا و مکر و دروغ و نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریق
تصویر ریق
بقیه جان، قوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبق
تصویر زبق
بر کندن ریش، در آمیختن، باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاق
تصویر زاق
پارسی ک زای زاج زه بچه (هر چیز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزیق
تصویر حزیق
گروه چپیره (جماعت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیبق
تصویر زیبق
جیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیج
تصویر زیج
آلماناک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیگ
تصویر زیگ
جدول
فرهنگ واژه فارسی سره