- زیف
- دیوار بند، پایه پایه نردبان، سیم نبهره ناسره قلب (زر و سیم پول)
معنی زیف - جستجوی لغت در جدول جو
- زیف
- زر و سیم ناسره غش دار، پول قلب
گناه، بی ادبی، ناکسی
- زیف ((زَ))
- گناه، بزه، بی ادبی
- زیف ((زِ یا زَ))
- ناسره، قلب (زر، سیم، پول)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنگره
شتاب از ترس
ناسره، ناخالص، کنایه از باطل
آواز پری و آن آوازی نرم است که به شب در بیابان شنیده شود
نبهره سکه رد شده به جهت ناسره بودن آن درهم ناسره نبهره: ... و بنهره احوال مزیف را سره انگاشت
تپ زده تپ کرده، زبان خشک تشنه، بیهوش، چاه کم آب، خونرفته سست، خونریز
افسوس
جدول
آلماناک
بیناب
شتاباندن
چریدن چرا زمین پر آب و علف خاک پر نعمت
خود فروشی خودپسندی، آراستن به دروغ
بهر جزاندن، نابدوری دور گشتن از نابی، غیژیدن کودک، غیژیدن تیر (غیژیدن لغزیدن و خزیدن کودکان) دور شدن از اصل، فرو افتادن تیر از نشانه، دوری، هر تغییری که در اصول افاعیل عروضی داده شود
برجهیدن، پیش در آمدن
تردستی ربودن
ریزه هیزم، سر شاخه
ترس و وهم، ترس و بیم
موی سر، گیسو
یعنی پائین، تحت، فرود
افزون کردن، افزون شدن، نمو دادن، نامی از نامهای مردان
ستم کردن
دور رفتن
بیرون کشیدگی
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
روغن نباتی
یک نوع بست که برای دوختن بلباس بجای دگمه دوخته شود
زیبائی و خوبی، خوبی و زینت و آرایش
جمع زیف، درم های نبهره شیر بیشه