جدول جو
جدول جو

معنی زیرین - جستجوی لغت در جدول جو

زیرین
تحتانی
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
فرهنگ واژه فارسی سره
زیرین
تحتانی، سفلی، پائینی، فرودین
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
فرهنگ لغت هوشیار
زیرین
پایینی، قرار گرفته در پایین
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرینه
تصویر زیرینه
حد سفلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
(دخترانه)
مطبوع، گوارا، دلنشین، زیبا، عزیز، گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیوین
تصویر زیوین
(دخترانه)
نقره ای، نقره گون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میرین
تصویر میرین
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
قدیمی، قدیم، با قدمت، پرقدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
قدیم و کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبرین
تصویر زبرین
اعلی، فوقانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زفرین
تصویر زفرین
حلقه ای که بر چهار چوب در نصب کنند زلفین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورین
تصویر زورین
زبرین بالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرین
تصویر پیرین
آب بدبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
هر چیز که مزه قند یا نبات دهد و حلاوت داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
دیرینه، کهن، کهنه، قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبرین
تصویر زبرین
بالایی، قرار گرفته در قسمت بالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفرین
تصویر زفرین
زرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زوفرین، زورفین، زلفین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
مقابل تلخ، دارای مزۀ شیرین، کنایه از دوست داشتنی، کنایه از زیبا، کنایه از خوش سخن، خوشایند، برای مثال مگر از هیئت شیرین تو می رفت حدیثی / نیشکر گفت کمر بسته ام اینک به غلامی (سعدی۳ - ۹۰۰)
کنایه از یقیناً، حتماً مثلاً شیرین پنجاه سال داشت، کنایه از دارای مزۀ مطبوع، گوارا، کنایه از عزیز، برای مثال میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی۲ - ۱/۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
گژفین زفتینه سیاه منسوب به قیر مربوط به قیر، سیاه: شبی گیسو فرو هشته گر بدامن پلاسین و قیرینه گر زن
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه نیر دوتابناک گواژ خور و ماه تثنیه نیر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : آفتاب و ماه شمسین نیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
کهنه، قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبرین
تصویر زبرین
((زَ بَ))
فوقانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زفرین
تصویر زفرین
((زُ فْ))
حلقه ای که بر چهارچوب در نصب کنند، زلفین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
هر چیزی که طعم قند و شکر داشته باشد، هر چیز مطبوع و لطیف و دلپذیر، تمام، کامل، رونق، رواج، از نام های زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زورین
تصویر زورین
زبرین، بالایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
Sugary, Sweet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
zuckerhaltig, süß
دیکشنری فارسی به آلمانی
suikerhoudend, zoet
دیکشنری فارسی به هلندی