- زیرک (پسرانه)
- باهوش، جلد، از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار موبدان درگاه ضحاک
معنی زیرک - جستجوی لغت در جدول جو
- زیرک
- عاقل
- زیرک
- دانا و حکیم و فهیم و صاحب هوش با فهم هوشیار صاحب فراست، فولاد جوهر دار
- زیرک
- زرنگ، باهوش، هوشیار، عاقل و دانا
- زیرک ((رَ))
- باهوش، زرنگ
- زیرک
- Astute, Shrewd, Witty
- زیرک
- проницательный , остроумный
- زیرک
- scharfsinnig, witzig
- زیرک
- проникливий , розумний , дотепний
- زیرک
- bystry, dowcipny
- زیرک
- 精明的 , 机智的
- زیرک
- astuto, espirituoso
- زیرک
- astuto, spiritoso
- زیرک
- astuto, ingenioso
- زیرک
- astucieux, spirituel
- زیرک
- scherpzinnig, slim, geestig
- زیرک
- cerdik, cerdas
- زیرک
- حاذقٌ , ذكيٌّ
- زیرک
- 영리한 , 재치 있는
- زیرک
- פיקח , נָבוֹן , שנון
- زیرک
- 鋭い , 賢い , 機知のある
- زیرک
- mwenye busara, mwerevu
- زیرک
- ฉลาด , ฉลาด
- زیرک
- চতুর , প্রজ্ঞাবান
- زیرک
- زیرک , ہوشیار , ذہین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیاست
با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن
گوشه ای در دستگاه های شور و نوا، حسینی، یکی از دوازده مقام موسیقی ایرانی، حسینی
زیرک بودن، هوشیاری
Adroitness, Foxiness, Wit, Wittiness
ловкость , хитрость , остроумие