جدول جو
جدول جو

معنی زیجات - جستجوی لغت در جدول جو

زیجات
جمع واژۀ زیج، (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)، به کتابهای اطلاق شود که در آنها حرکت ستارگان محاسبه میشود و تقویم ها یعنی حساب ستارگان را سال بسال از آنها استخراج کنند ... و در تاج جمع واژۀ زیج، زیجه، (از ذیل اقرب الموارد)،
- زیجات و تقاویم، علمی است که مقادیر حرکات ستارگان را بدان می شناسند، حرکاتی که از اصول کلی منتزع می شوند و فایدۀ این علم شناختن موضع هر یک از ستارگان هفتگانه نسبت به فلک آن و فلک بروج و انتقالات و رجوع و استقامت و تشریق و تغریب و ظهور و اختفای آن در هر زمان و مکان است همچنین دیگرمسائل مشابه اینها همچون اتصال برخی از ستارگان به برخی و کسوف خورشید و خسوف ماه و جز اینها بدان دانسته میشود، (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوجات
تصویر زوجات
زوجه ها، همسران مردان، زن ها، جمع واژۀ زوجه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
جمع واژۀ زوجه، بمعنی زن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنان. همسران. توضیح اینکه معمولاً به خطا زوجات گویند. (فرهنگ فارسی معین).
- تعددزوجات، چند تن بودن همسران یک مرد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 78 شود
لغت نامه دهخدا
(زَیْ یا)
این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است. (از انساب سمعانی). زیت فروش. روغن زیتون فروش. زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوداگر روغن زیتون. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زَیْ یا)
لقب حمزه بن حبیب کوفی قاری، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. (منتهی الارب) (آنندراج). حمزه بن حبیب بن عماره بن اسماعیل الزیات التیمی (80- 165 هجری قمری). یکی از قراء سبعه و از موالی تیم و منسوب بدان. وی روغن زیتون را از کوفه به حلوان و پنیر و گردو را به کوفه می برد و در حلوان درگذشت. وی در قراآت عالم بود و الثوری گوید: ’حمزه حرفی از کلام الله قرائت نمی کردمگر بر طبق روایتی’. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 273). رجوع به روضات الجنات ص 263 و ریحانه الادب ج 2 ص 141 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جمع واژۀ سبزی. انواع سبزیهای خوردنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاجات
تصویر زاجات
جمع زاج، از ریشه پارسی زاگ ها زاجها زاگها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زوجه، زنان همسران جمع زوجه زنان همسران. یا تعداد زوجات چند تن بودن همسران یک مرد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع (غلط) سبزی انواع سبزی خوردنی که به عنوان چاشنی با خوراک خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجات
تصویر زوجات
((زَ یا زُ))
جمع زوجه، همسران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزیجات
تصویر سبزیجات
سبزی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
انواع سبزی های خوردنی، (تربچه، تره، گشنیز، جعفری، مرزه، شاهی، ریحان، نعناع، پیازچه، ترخون و)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سزا، مکافات، بن و ریشه
فرهنگ گویش مازندرانی