- زیبی (زَ)
منسوب است به زیب که قریه ای است در ساحل بحرالروم بر کنار عکا. (از انساب سمعانی). منسوب است به زیب، روستائی نزدیک عکا. (از معجم البلدان). رجوع به زیب شود
معنی زیبی - جستجوی لغت در جدول جو
- زیبی (بی ی)
زیباوی. رجوع به همین کلمه شود
- زیبی (زَ)
حسن بن الهیثم بن علی التمیمی الزیبی، مکنی به ابوعلی. وی از حسن بن الفرج الغزی در غزه استماع نمود و ابوبکر احمد بن محمد عبدوس النسوی از او روایت کرد. (از معجم البلدان). رجوع به زیب شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جیوه، عنصری نقره ای رنگ که در حرارت متعارفی مایع می شود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد می گردد، در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه به کار می رود، از مادۀ معدنی سرخ رنگی به نام شنجرف به دست می آید، هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه به صورت بخار از آن خارج می شود و آن را در ظرف های مخصوص سرد می کنند و بعد جمع آوری می کنند، گاهی هم به حالت خالص در طبیعت پیدا می شود، سیماب، مرکور، ژیوه، آبک
(حُ زَ)
لغت نامه دهخدا
منسوب به حزیب که نام ولید محمد بن حزیب است، و اوست که مروان حکم را اسیر و برده ساخت، در جنگ راهط. (سمعانی)
در تازی نیامده نهانیک، مینوک منسوب به غیب مربوط به عالم غیب، الهی ربانی
آن چه در جیب جا می گیرد، مناسب جیب، قطع کتاب در اندازه 11 * 5/16 سانتی متر
Beautiful, Beautifully, Comely, Cute, Exquisite, Gorgeous, Lovely, Nicely, Picturesque, Pretty
beau, magnifiquement, mignon, exquis, magnifique, joli, joliment, pittoresque
güzel, güzel bir şekilde, sevimli, nefis, muazzam, güzelce, manzaralı
красивый , красиво , милый , изысканный , великолепный , живописный
hermoso, bellamente, lindo, exquisito, bonito, agradablemente, pintoresco
bello, magnificamente, carino, squisito, magnifico, piacevolmente, pittoresco
bonito, lindamente, belo, fofo, requintado, deslumbrante, agradavelmente, pitoresco
piękny, pięknie, uroczy, wykwintny, wspaniały, ładnie, malowniczy, ładny
красивий , красиво , гарний , милий , вишуканий , чудовий , гарно , мальовничий
สวย , อย่างสวยงาม , สวย , น่ารัก , ประณีต , งดงาม , สวย , อย่างดี , สวยงาม