جدول جو
جدول جو

معنی زیادی - جستجوی لغت در جدول جو

زیادی
زیادبن احمد بن مسلم الزیادی، مکنی به ابوالفضل، او فرزند امیر ابوجعفر زیادی و در آخر عهد سامانیان والی بیهق بود و هر کرا از عمال دیوان وفات رسیدی از ترکۀ او مالی افزون از آنچه که رسم بود طلب کردی و نیز در بیهق هرکه بمردی از ترکۀ او چیزی خواستی اگرچه ورثۀ دیگربودندی، و چون نوبت به سلطان محمود رسید آن ظلم برانداخت، ابوالفضل در خدمت امیر ابوعلی سیمجور و امیر ابوالقاسم بود، او را با ایشان بگرفتند و حبس کردند و چون او را پیش سلطان محمود آوردند محمود او را رهاکرد و در آن وقت که سلطان محمود به ولایت کابل رفت تا حق خویش از برادر خویش اسماعیل سبکتکین بستاند امیر زیاد را نیابت خویش داد در امارت خراسان و دارالملک نیشابور به وی سپرد (بسال 388 هجری قمری) و در این وقت امیر ابوسعید سیمجور قصد نیشابور کرد امیر زیاد او را بگرفت و حبس کرد و فتنه بنشاند، سپس میان حمید بن مهدی نایب امیر قابوس و زیاد منازعت و جنگ درگرفت، زیاد اسیر شد و به گرگان منتقل گردید و در ذی قعده 391 در آنجا درگذشت، (از تاریخ بیهق صص 130 - 131)
لغت نامه دهخدا
زیادی
فاضل، فضول، و بمعنی بسیاری غلط است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چیز اضافی و مخل و بی مصرف یا خارج از حد، گویند: ’پشت دست فلان کس که زخم بود گوشت زیادی آورده است’، (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)، در تداول عوام فارسی زبانان، فضله:
من زینب زیادیم، دختر ملاهادیم
آمدم از شاه پول استانم، پول چادر چاقچور استانم،
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا)،
،
کثرت و فراوانی و بسیاری و افراط، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زیادی
فاضل، فضول، بمعنی بسیار غلط است
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
فرهنگ لغت هوشیار
زیادی
بیشی
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
فرهنگ واژه فارسی سره
زیادی
اضافی، زاید، فرط، فزونی، کثرت، مازاد، مزید، وفور
متضاد: کمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زیادی
كثيرًا
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به عربی
زیادی
Excessive
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زیادی
excessif
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زیادی
eccessivo
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زیادی
чрезмерный
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به روسی
زیادی
übermäßig
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به آلمانی
زیادی
надмірний
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زیادی
nadmierny
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به لهستانی
زیادی
过度的
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به چینی
زیادی
excessivo
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زیادی
overmatig
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به هلندی
زیادی
excesivo
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زیادی
अत्यधिक
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به هندی
زیادی
زیادہ
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به اردو
زیادی
অত্যধিক
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به بنگالی
زیادی
มากเกินไป
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به تایلندی
زیادی
kupita kiasi
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
زیادی
aşırı
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زیادی
מופרז
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به عبری
زیادی
과도한
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به کره ای
زیادی
berlebihan
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زیادی
過度な
تصویری از زیادی
تصویر زیادی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیادت
تصویر زیادت
افزون شدن، بسیار شدن، افزونی، فزونی، افزون شده، افزون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایادی
تصویر ایادی
یدها، دست ها، کنایه از قدرت ها، جمع واژۀ ید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیادی
تصویر صیادی
شکارگری نخچیر گیری عمل و شغل صیاد شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایادی
تصویر ایادی
دستها
فرهنگ لغت هوشیار
نمو کردن، افزونی، افزون شده جمع زیادات زیائد، افزون بیش:) بجان فرخ روز که آنچه گفتم در حق تو بکنم و زیادت از این (سمک عیار)، چندان:) (محمود)، . . با هیچکس از ایشان (بندگان) میل و محبتی ندارد چنانکه با ایاز که زیادت حسنی ندارد (گلستان)، نام بازیی است از هفت بازی نرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیادتی
تصویر زیادتی
افزونی خشیش افزونی فراوانی بیشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیاده
تصویر زیاده
افزون کردن و افزون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیادی
تصویر نیادی
طبیعی
فرهنگ واژه فارسی سره