- زیادتی
- افزونی خشیش افزونی فراوانی بیشتری
معنی زیادتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فاضل، فضول، بمعنی بسیار غلط است
نمو کردن، افزونی، افزون شده جمع زیادات زیائد، افزون بیش:) بجان فرخ روز که آنچه گفتم در حق تو بکنم و زیادت از این (سمک عیار)، چندان:) (محمود)، . . با هیچکس از ایشان (بندگان) میل و محبتی ندارد چنانکه با ایاز که زیادت حسنی ندارد (گلستان)، نام بازیی است از هفت بازی نرد
افزون شدن، بسیار شدن، افزونی، فزونی، افزون شده، افزون
Excessive
чрезмерный
übermäßig
надмірний
nadmierny
excessivo
eccessivo
excesivo
excessif
overmatig
अत्यधिक
berlebihan
زائدٌ
מופרז
kupita kiasi
มากเกินไป
অত্যধিক
زیادہ
Oversleep
درست این واژه در تازی زراعی است برزی منسوب به زراعت: زمینهای زراعتی. توضیح: بقاعده عربی منسوب به زراعت) زراعی (آید ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است
زرتشتی
جمع زیاده، بسیاران افزون ها جمع زیادت افزونیها بیشیها
جمع یوم، روزها روزگاران
حالت و کیفیت پیاده مقابل سواری: تو مرا اگر پیاده ام منکوه که مرا از پیادگی گله نیست. (انوری)
بشقاب کوچک، پیش دستی