جدول جو
جدول جو

معنی زوکا - جستجوی لغت در جدول جو

زوکا
نوعی بازی است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موکا
تصویر موکا
(دخترانه)
نام همسر اوکتای قاآن پسر چنگیزخان مغول
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توکا
تصویر توکا
(دخترانه)
پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زویا
تصویر زویا
(دخترانه)
اسم مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوفا
تصویر زوفا
(دخترانه)
گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوشا
تصویر زوشا
(دخترانه و پسرانه)
نام نیای منوچهر پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرکا
تصویر زرکا
(دخترانه)
گیلکی نوعی پرنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
نوعی گوزن کوچک با دم کوتاه و کفل سفید که نوع نر آن شاخ دار است و در جنگل ها زندگی می کند
چادر یا جامۀ درشت بافت
لباس خشن که درشتیش به سبب نو بودن آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودا
تصویر زودا
زود، به زودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توکا
تصویر توکا
پرنده ای کوچک و آوازخوان با منقار باریک و پرهای رنگین، باسترک
فرهنگ فارسی عمید
درختچۀ بومی امریکای جنوبی با گل های کوچک و زرد که از برگ های آن کوکائین استخراج می شود
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی پایا و خودرو با برگ های کوچک و معطر و گل هایی به رنگ های مختلف که به عنوان اسانس یا دارو به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
دوایی است و آن دو نوع میباشد: خشک و تر، خشک را زوفای یابس می گویند و آن به برگ سنای مکی می ماند و بهترین وی آن است که از کوه بیت المقدس آورند و آن به زوفای مصری شهرت دارد، گرم و خشک است در سیم، و تر را زوفای رطب، و آن چرکی است که بر زیر دنبۀ گوسفند ارمن جمع میشود ونوع دیگر نیز در اختیارات گفته اند، طبیعت آن گرم است در سیم، استسقاء را نافع باشد، (برهان)، زوفی، (آنندراج)، گیاه دائمی از تیره نعناعیان ... دارای گلهای سفید، آبی، یا صورتی است، در سابق برای بوی خوش و مصارف دارویی کاشته میشد، فعلاً فقط برای زینت کاشته میشود، بعضی گیاه جنس را زوفا خوانده اند، جنس موسوم به قطرم است که چون گربه آنرا دوست دارد آنرا علف گربه یا حشیشهالهر نیز می نامند، (از دایره المعارف فارسی)، زوفاء، زوفی، زوفه، گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپاو آسیای صغیر و روسیه و ایران می روید، ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه هایش نسبهً چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر می باشد، گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره، مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است، اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد، جسمی، حسل، ثغام، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به زوفی و کارآموزی داروسازی ص 214 و گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 278 و قاموس کتاب مقدس و ترکیبهای این کلمه شود،
- زوفای بستانی، نوعی از دو نوع زوفا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به زوفا شود،
- زوفای تر، رجوع به زوفای رطب شود،
- زوفای جبلی، نوعی از دو نوع زوفا، (یادداشت ایضاً)،
- زوفای خشک، رجوع به زوفای یابس شود،
- زوفای رطب، چرکی است که در دنبه و موی زیر شکم و کنج ران گوسفند جمع و منعقد می گردد و به فارسی سنگل میش و به ترکی شقلداق نامند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به همین کتاب و اختیارات بدیعی و ترجمه صیدنه و دیگر کتب طبی و داروئی شود،
- زوفای یابس، گیاهی است مفروش بر روی زمین، برگش شبیه به برگ صعتر بستانی و مرزنجوش و با عطریت و شاخه های او پرگره و بر هر گرهی مایل به زردی و بی تخم و تلخ مزه، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به همین کتاب و اختیارات بدیعی و ترجمه صیدنه و تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
مرغی است از جنس تیهو به قدر کبوتر و بر بدنش خالهای سفید و سیاه است و در جاهای مرطوب بیشتر پیدا شود، در مازندران این مرغ را تیکا گویند، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرغاست که در بخش ایزۀ شهرستان اهواز واقع است و 130 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
در ترکی گریه و نوحه و شور و غوغا، (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
زغال، سکار، اخگر، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَلْ لُ)
خرامیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به زوک شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی نزدیک است، (آنندراج)، به زودی و به تعجیل و به سرعت، و زودا که، عنقریب و بزودی و به همین زودی و هرچه زودتر، (ناظم الاطباء)، بسی زود، چه بسیار زود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نیک و بد این عالم پیش و پس کار او
زودا که تو دریابی زودا که تو بنگاری،
منوچهری (یادداشت ایضاً)،
شکل دندان و قد و زلف تو زودا که برو
سین و نون و الف و یا همه تاوان آرند،
سنائی (دیوان چ سنگی ص 33)،
چون منجم نظر افکند به پیشانی من
گفت زودا که سرت در خم چوگان گردد،
سنجر کاشی (از آنندراج)،
آن جام که از رأی منیر تو فلک ساخت
زودا که کند غنچۀ گل شهرت جم را،
عرفی (ایضاً)،
رجوع به زود و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
روسی ک بر زه آهوی شاخدار (گویش گیلکی) این واژه را آنندراج پارسی دانسته در واژه نامه مازندرانی نیز آمده (اردک ماهی) روسی ک (گویش گیلکی) سیکا ماهی (سیکا اردک واژه نامه مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوکا
تصویر فوکا
گونه ای بید که آن را صفصاف مشقق گویند
فرهنگ لغت هوشیار
اسپانیایی سر خچوب از گیاهان درختچه ایست بارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان دارای ریشه های منشعب و ساقه صاف و برنگ مایل بسفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز بدرازای 4 تا 8 سانتیمتر و برنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و برنگ زرد مایل بسفید میباشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن بنام کوکائین و تروکزیلین و سینامیل کوکائین وجود دارد خشب الاحمر کهوکا کوهکا کوکا آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از تیره گنجشکان جزو دسته مخروطی نوکان دارای پرهای سبز رنگ و خاکستری که در حوالی بحر الروم و امریکای مرکزی و شمال ایران وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورا
تصویر زورا
چاه عمیق، کمان، قدح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزا
تصویر زوزا
ترکی گریه مویه زاری شور گمان می رود بر گرفته از زوزه پارسی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه های نسبتا چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر میباشد گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد جسمی حسل ثغام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواک
تصویر زواک
آوانگرو کسی که هنگام راه رفتن بسیار بجنبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوکا
تصویر آوکا
فرانسوی داد گزار
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از راسته گنجشکان با منقاری مخروطی شکل دارای پرهایی به رنگ سبز و خاکستری
فرهنگ فارسی معین
((زُ))
بیماری پوستی که عامل ویروس آبله مرغان است که به صورت تاول ها یا دانه هایی در امتداد یک عصب پوستی پدیدار می شود و با درد زیادی همراه است
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو می روید.ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه هایش نسبتاً چوبی و برگ هایش کوچک و متقابل و نوک تیز و بسیار معطر می باشد. گل هایش زیبا و معطر است. اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوکا
تصویر شوکا
کوچک ترین گوزن ایران از راسته جفت سمان دارای کفل سفید و دم کوتاه
فرهنگ فارسی معین
((کُ))
درختچه ای از تیره کتانیان که از برگ های آن در امور پزشکی استفاده می شود و کوکایین هم از آن گرفته می شود. برگ های خشک شده آن مانند چای است و هنگام جویدن اثری مانند توتون دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوکا
تصویر آوکا
دادگزار
فرهنگ واژه فارسی سره