جدول جو
جدول جو

معنی زؤازئه - جستجوی لغت در جدول جو

زؤازئه
(زُ آ زِ ءَ)
دیگ بزرگ. (از اقرب الموارد). دیگ بزرگ که یک شتر گوشت پزد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ ءَ زِ ءَ)
لغتی است در زآزئه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). جوهری بتوهم آنکه معتل است این ماده را در معتل واوی آورده است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
برابر شدن و مقابل گشتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مساوات کردن با کسی. (ناظم الاطباء). مواسات. مساوات. (یادداشت مؤلف) ، با هم مدد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مدد کردن و یاری نمودن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یاری کردن با کسی. (دهار). یاری کردن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 85) ، قوت دادن بعض نبات مر بعضی دیگر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، پیچیدن کشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عُ بَ)
موازات. مقابل و برابر شدن چیزی را. (ناظم الاطباء). برابری و مقابله. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَهَْ وُ)
ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، هر دو بازو و سر و دم برداشته. تیز رفتن شترمرغ. (آنندراج) ، حرکت دادن چیزی را. (آنندراج). رجوع به ناظم الاطباء و منتهی الارب شود
لغت نامه دهخدا
(زُ یَ)
از ’زوزی’، کوتاه درشت و فربه و بزرگ. یقال: قدر زوازیه، ای ضخمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجل او قوم زوازیه، ای قصار غلاظ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زؤازئه شود
لغت نامه دهخدا