جدول جو
جدول جو

معنی زونکل - جستجوی لغت در جدول جو

زونکل
(زَ وَ کَ)
مرد پست بالا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). القصیر او تصحیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زْ / زِ وَ)
بشردوست و اصلاح طلب سویسی (1484- 1531 میلادی). پیشنهادکننده تغییراتی در اصول مذهب بود. وی نظر داشت که کتاب مقدس در مراسم مذهبی بزبان آلمانی خوانده شود و مقام درجۀ اول مذهبی روم طرد گردد. او مخالف روشهای تعبدی بود و با اختلاط دولت و کلیسا موافقت نداشت و بالاخره در جنگ کاپل کشته شد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(زَ وَگُ)
زنگ و جرس کوچک و زنگوله، نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(زَ وَ گَ)
بمعنی زونگ است که مردم گوژپشت و حقیر باشد. (برهان) (از جهانگیری). زونزک. زونگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منجم هندی که از کتب او به عربی نقل شده. (ابن الندیم) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 32 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وَنْ نَ)
از ’زن ک’، پست بالای متکبر زشت روی و آنکه خود را زائد از قدر خود شناسد و در اطوار خود چنان بنماید که خیر و نیکویی دارد و حال آنکه نداشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاه بالا زشت روی خرامان رفتار، یا مرد متکبر و لاف زن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کوتاه خرامان رفتار که رتبه و درجۀ خود را بلند می کند و همیشه در شگفت است و با آنکه خیر و نیکویی در وی نیست خود را نیکو می پندارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
زن شتاب پیشی و سبقت گرفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زونک
تصویر زونک
کوتاه قد، قصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زونکن
تصویر زونکن
((زُ کَ))
نام تجاری وسیله ای معمولاً مقوایی و ضخیم با میله هایی فنردار، مخصوص نگه داری سندها و اوراق اداری برای پیشگیری از پراکنده شدن آن ها، پروندن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
زبانه، کلون در
فرهنگ گویش مازندرانی