جدول جو
جدول جو

معنی زونزک - جستجوی لغت در جدول جو

زونزک
(زَ وَزَ)
کوتاه بالا زشت رو خرامان رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به زونک شود
لغت نامه دهخدا
زونزک
(زَ وَ زَ)
مردم گوژپشت و زبون و حقیرجثه را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). رجوع به زونگ و زونگل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ وَ زا)
مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مرد زیرکی نمایندۀ لاف زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ’زوزی’ شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُو زَ)
تخم یک نوع لوبیایی معروف به لوبیای خوک، نام علفی. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ورق 34 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وَنْ نَ)
از ’زن ک’، پست بالای متکبر زشت روی و آنکه خود را زائد از قدر خود شناسد و در اطوار خود چنان بنماید که خیر و نیکویی دارد و حال آنکه نداشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاه بالا زشت روی خرامان رفتار، یا مرد متکبر و لاف زن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کوتاه خرامان رفتار که رتبه و درجۀ خود را بلند می کند و همیشه در شگفت است و با آنکه خیر و نیکویی در وی نیست خود را نیکو می پندارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
زن شتاب پیشی و سبقت گرفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زونک
تصویر زونک
کوتاه قد، قصیر
فرهنگ لغت هوشیار
زبانه، کلون در
فرهنگ گویش مازندرانی