جدول جو
جدول جو

معنی زوزوه - جستجوی لغت در جدول جو

زوزوه
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را گنجشک معنی کرده است، رجوع به دزی ج 1 ص 614 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوزه
تصویر زوزه
نالۀ سگ، بانگ شغال
فرهنگ فارسی عمید
(زُ وَ یَ)
از ’زوی و’، دیگ بزرگ که یک شتر گوشت پزد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زوازیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
از ’زوزی’، اندک و حقیر شمردن کسی را، راندن و دفع نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
از ’زوی و’، پشت ستیخ کرده و گام نزدیک گذاشته رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راندن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وَ)
شهریست به مغرب. (منتهی الارب). شهری از بربر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قبیله ای از بربر. (از معجم البلدان). رجوع به زواوی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
نوحه را گویند. (برهان). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گریه و ناله و زاری. (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و نوحه و شور و مشغله یعنی غوغا. (غیاث). ناله و مویه. (فرهنگ فارسی معین) ، نالۀ سگ. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نالۀ سگ و شغال. (فرهنگ فارسی معین). آوای شغال و سگ و گرگ، چون بکشد آواز خود را گاه سرما و امثال آن. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زوزاه
تصویر زوزاه
خرد انگاشتن، راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزه
تصویر زوزه
ناله و زاری سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزه
تصویر زوزه
((زِ))
ناله، ناله سگ و شغال
فرهنگ فارسی معین
جیغ، ضجه، فریاد، مویه، ناله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گریه ی همراه با ناله
فرهنگ گویش مازندرانی