جدول جو
جدول جو

معنی زورکی - جستجوی لغت در جدول جو

زورکی(رَ)
در تداول، به زور. به جبر. با کوشش. به جهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زورزورکی. بزور. با فشار و جبر: زورکی وادارش کرد که خانه اش را خالی کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زورکی
بزور با فشار و جبر: (زورکی وادارش کرد که خانه اش را خالی کند)
تصویری از زورکی
تصویر زورکی
فرهنگ لغت هوشیار
زورکی((رَ))
به زور
تصویری از زورکی
تصویر زورکی
فرهنگ فارسی معین
زورکی
آمرا
تصویری از زورکی
تصویر زورکی
فرهنگ واژه فارسی سره
زورکی
اجباری، اکراه، به جبر، جبراً، متنکراً
متضاد: اختیاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زورکی
به زور اجباری، به سختی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
زیرک بودن، هوشیاری
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زُو رَ)
چون زورق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی از کلاه قلندران باشد و آن شبیه است به کشتی. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). نوعی از کلاه قلندران شبیه به کشتی. (ناظم الاطباء). کلاهی که مانند کلاه قلندران سازند و کهکاهی خوانند و درون او را پوستین گیرند و جوانان بر سر نهند. (فرهنگ رشیدی) :
دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر
با یکی پیرهن و زورقی طرفه به سر.
سنایی (از فرهنگ رشیدی).
، نام قسمی اصطرلاب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، استخوان پاشنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استخوانی است که پاشنه در زیر وی نهاده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و استخوانی دیگر است آنرا زورقی گویند از سوی پس به اشتالنگ پیوسته است و پاشنه اندر زیر او نهاده و دو دندانه از پاشنه بیرون آمده است و اندر این زورقی نشسته تا استوار باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). رجوع به جواهرالتشریح میرزا علی ص 125 و 155 شود
لغت نامه دهخدا
کهکاهی کلاهی است همانند ما کوک که غلندران بر سر نهند منسوب به زورق، نوعی کلاه قلندران که شبیه به زورق (قایق) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورقی
تصویر زورقی
نوعی از کلاه قلندران که شبیه به زورق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
((رَ))
هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
کیاست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
دهاءً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Adroitness, Foxiness, Wit, Wittiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
adresse, ruse, esprit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
능숙함 , 교활함 , 재치
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
چالاکی , چالبازی , ذہانت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
দক্ষতা , চালাকি , বুদ্ধিমত্তা , বুদ্ধিদীপ্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ความคล่องแคล่ว , ความเจ้าเล่ห์ , ความเฉลียวฉลาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ustadi, ujanja, akili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
beceriklilik, kurnazlık, zeka
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
器用さ , 狡猾 , 機知
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
זריזות , ערמומיות , פִּקְּחוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
behendigheid, sluwheid, geestigheid, gevatheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
kecakapan, kelicikan, kecerdikan, kecerdasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
चतुराई , चालाकी , चतुराई , बुद्धिमानी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astucia, ingenio, ingeniosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destrezza, furbizia, arguzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astúcia, sagacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
zręczność, przebiegłość, dowcip, błyskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
спритність , хитрість , дотепність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Geschicklichkeit, Schlauheit, Witz, Schlagfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ловкость , хитрость , остроумие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
灵巧 , 狡猾 , 机智
دیکشنری فارسی به چینی