خداوند زور، توانا، (شرفنامۀ منیری)، بازور، پرزور، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زورآور و توانا و قوی، (ناظم الاطباء)، زورمند، زورین، هر چیز پرزور و قوی، (از بهار عجم) (از آنندراج) : چنان کندش از بازوی زورناک که بربودش از باد و دادش به خاک، میرخسرو (از بهار عجم) (از آنندراج)، رجوع به زورمند و زورین شود
خداوند زور، توانا، (شرفنامۀ منیری)، بازور، پرزور، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زورآور و توانا و قوی، (ناظم الاطباء)، زورمند، زورین، هر چیز پرزور و قوی، (از بهار عجم) (از آنندراج) : چنان کندش از بازوی زورناک که بربودش از باد و دادش به خاک، میرخسرو (از بهار عجم) (از آنندراج)، رجوع به زورمند و زورین شود
مرغی است و عرب آنرا حمر یا حمّر نامد. پرنده ای است سرخ رنگ به بزرگی گنجشک. (از یادداشتهای بخطمرحوم دهخدا). سقده، پرنده ای است سرخ رنگ به بزرگی گنجشک و به فارسی آنرا زورک گویند. (منتهی الارب)
مرغی است و عرب آنرا حُمَر یا حُمَّر نامد. پرنده ای است سرخ رنگ به بزرگی گنجشک. (از یادداشتهای بخطمرحوم دهخدا). سُقْده، پرنده ای است سرخ رنگ به بزرگی گنجشک و به فارسی آنرا زورک گویند. (منتهی الارب)
از ’زن ک’، پست بالای متکبر زشت روی و آنکه خود را زائد از قدر خود شناسد و در اطوار خود چنان بنماید که خیر و نیکویی دارد و حال آنکه نداشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاه بالا زشت روی خرامان رفتار، یا مرد متکبر و لاف زن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کوتاه خرامان رفتار که رتبه و درجۀ خود را بلند می کند و همیشه در شگفت است و با آنکه خیر و نیکویی در وی نیست خود را نیکو می پندارد. (ناظم الاطباء)
از ’زن ک’، پست بالای متکبر زشت روی و آنکه خود را زائد از قدر خود شناسد و در اطوار خود چنان بنماید که خیر و نیکویی دارد و حال آنکه نداشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاه بالا زشت روی خرامان رفتار، یا مرد متکبر و لاف زن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کوتاه خرامان رفتار که رتبه و درجۀ خود را بلند می کند و همیشه در شگفت است و با آنکه خیر و نیکویی در وی نیست خود را نیکو می پندارد. (ناظم الاطباء)