جدول جو
جدول جو

معنی زورق - جستجوی لغت در جدول جو

زورق
ماکوک ماکو ناوچه کشتی بسیار کوچک کرجی قایق. یا زورق زرین خورشید. یا زورق سیمین ماه یکشبه هلال
فرهنگ لغت هوشیار
زورق
((زُ رَ))
قایق
تصویری از زورق
تصویر زورق
فرهنگ فارسی معین
زورق
کشتی کوچک، کرجی
زورق زرین: کنایه از خورشید
زورق سیمین: کنایه از ماه
تصویری از زورق
تصویر زورق
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کهکاهی کلاهی است همانند ما کوک که غلندران بر سر نهند منسوب به زورق، نوعی کلاه قلندران که شبیه به زورق (قایق) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورقی
تصویر زورقی
نوعی از کلاه قلندران که شبیه به زورق است
فرهنگ فارسی معین
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته از دورک پارسی تازی گشته پارسی تازی گشته از دوره دوره سبوی دسته دارپیمانه می سبوی گوشه دار کلاه گوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواق
تصویر زواق
زیورزنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوره
تصویر زوره
دوری، مسیتاریدن یک بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورا
تصویر زورا
چاه عمیق، کمان، قدح
فرهنگ لغت هوشیار
کاغذ زرد نازک که بشکل ورقه زر ساخته می شود و جهت تزیین بعضی چیزها بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورق
تصویر اورق
خاکستر
فرهنگ لغت هوشیار
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوارق
تصویر زوارق
زورق ها، کشتی کوچک ها، کرجی ها، جمع واژۀ زورق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورق
تصویر بورق
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورات دوسود، تنگار، بوره، تنکار، بورک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورق
تصویر تورق
ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن، ورقه ورقه شدن جسمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قورق
تصویر قورق
غرق، منع کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورق
تصویر مورق
نویسنده، کاتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزرق
تصویر وزرق
پارسی تازی گشته باز جره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورق
تصویر تورق
((تَ وَ رُّ))
ورقه ورقه شدن جسمی، برگ خوردن شتر و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرورق
تصویر زرورق
کاغذ زراندود شده، کاغذ زرد نازک که به شکل ورقۀ زر ساخته می شود و برای تزیین بعضی چیزها یا زرکوبی پشت جلد کتاب به کار می رود، زرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورق
تصویر ورق
برگ، برگه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرق
تصویر زرق
ریا و مکر و دروغ و نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوق
تصویر زوق
سیماب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور
تصویر زور
توانائی، قوه، قدرت، نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرق
تصویر زرق
تزویر، دورنگی، ریاکاری
زرق و برق: کنایه از زر و زیور، جلوه و زیبایی ظاهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورق
تصویر ورق
کاغذ، برگ، واحد شمارش کاغذ، هر نوع صفحۀ فلزی پهن و نازک مثلاً ورق آلومینیوم،
هر یک از کارت های مقوایی مصور و مستطیل شکل که برای هر نوع بازی قمار، بازی قمار با کارت های شکل دار مثلاً داشتند ورق بازی می کردند، برگ درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زور
تصویر زور
توانایی، نیرو، قوه، قدرت، برای مثال چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور / جوی زر بهتر از پنجاه من زور (سعدی - ۱۲۵)

فشار، زبر دستی، جور و ستم
کذب، دروغ، باطل
زور آوردن: زور دادن، فشار دادن، فشار وارد کردن بر کسی یا بر چیزی
زور کردن: زور و قوه به کار بردن، ظلم و تعدی کردن
زور گفتن: کنایه از حرف زور زدن و کسی را به زور مجبور به قبول امری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرق
تصویر زرق
نابینا شدن، کبود شدن، کبودرنگ شدن، کبودی، نیرنگ، تزویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورق
تصویر ورق
برگه کاغذ، کاغذ بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرق
تصویر زرق
((زَ))
تزریق، کبودی، دورویی، نفاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زور
تصویر زور
((زَ وَ))
فوق، زبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زور
تصویر زور
دروغ، باطل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زور
تصویر زور
نیرو، توانایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زور
تصویر زور
((زَ یا زُ))
آبی است که به دست یکی از موبدان، پاک و مقدس شده، خوردنی مایع و آبکی، مقابل می زد
فرهنگ فارسی معین