جدول جو
جدول جو

معنی زورستانی - جستجوی لغت در جدول جو

زورستانی
تعدی، دست درازی، غصب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ)
جمهوری اسلامی واقع در ساحل غربی افریقا به مساحت 1080000 کیلومتر مربع، از شمال به ریودواورو (قسمتی از صحرای افریقا) از جنوب به سنگال و از مشرق به صحرا و مالی محدود است. موریتانی 727000 تن سکنه دارد. مرکز آن نواکختر است. موریتانی در 1903 تحت قیمومت فرانسه و در نوامبر 1958 حکومت خود مختار و در نوامبر 1960 استقلال کامل یافت. نام رسمی آن، جمهوری اسلامی موریتانیا (موریتانی) است
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 44 هزارگزی شمال باختری زنجان با375 تن سکنه. آب آن از رود خانه چال و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ / رِ نی ی)
ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالکریم. فقیه و متکلم و عالم ادیان، از دانشمندان اشعری، متولد در شهرستان یا شهرستانۀ خراسان. متولد سال 479 و متوفی در 548 هجری قمری وی نزد ابوالمظفر خوافی قاضی طوس و ابونصر قشیری و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری و ابوالحسن علی بن احمد مدینی علم آموخت و در بحث و مناظره و وعظ و تذکیر از مشاهیر عهد گردید. مدتی در خوارزم بسر برد و سه سال در بغداد زیست. پس از بازگشت از بغداد باقی عمر را در خراسان گذرانید و مدتی ملازم مجدالدین ابوالقاسم علی نقیب سادات ترمذبود و دو کتاب خود ’الملل و النحل’ و المصارعه را بنام او تألیف کرد و سپس بخدمت سلطان سنجر پیوست و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 918، غزالی نامه ص 277، عیون الاخبار ج 2 ص 20 و 136، ضحی الاسلام احمد امین، خاندان نوبختی عباس اقبال، کلام شبلی، تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون، روضات الجنات خوانساری ص 725 و معجم المطبوعات العربیه ج 3 ص 1153 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
کوهی و منسوب و متعلق به کوهستان. (ناظم الاطباء). منسوب به کوهستان. کوهی. جبلی: منطقۀ کوهستانی. ناحیۀ کوهستانی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوهستان شود
لغت نامه دهخدا
(کِشْ وَ سِ)
عمل کشورستان. کشورگیری. عمل ستاندن کشور. مملکت گیری. فتح کشور دیگران. کشورگشایی:
از انجاکه روزجوانیش بود
تمنای کشورستانیش بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
منسوب به شارستان، جامه ای بوده که از آن دستار می کرده اند و احتمال میرود که شارۀ متداول هندوستان مخفف همین کلمه باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ رِ نَ)
دهی است از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در خاور راه شوسۀ قدیمی مشهد به قوچان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 193 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوزستانی
تصویر خوزستانی
منسوب به خوزستان از مردم خوزستان خوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
منسوب به کوهستان کوهی جبلی: منطقه کوهستانی ناحیه کوهستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورچپانی
تصویر زورچپانی
((چَ))
زور تپانی، اصرار و پافشاری یا اعمال زور و فشار برای انجام گرفتن کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گورستان
تصویر گورستان
قبرستان
فرهنگ واژه فارسی سره
غاصب، متعدی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
جبليّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
Mountainous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
montagneux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
montuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
پہاڑی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
montanhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
bergig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
górzysty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
гористый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
гірський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
montañoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
পাহাড়ি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
bergachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
ภูเขา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
milima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
dağlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
山の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
山地的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
הררי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
gunung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
पहाड़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوهستانی
تصویر کوهستانی
산악의
دیکشنری فارسی به کره ای