جدول جو
جدول جو

معنی زودگرد - جستجوی لغت در جدول جو

زودگرد(شِ کُ دَ / دِ)
به سرعت و چالاکی گردنده. (ناظم الاطباء). سریعالحرکه. تندگردنده. تیزگرد. که در اندک زمانی گردد و حالتی دیگر بخود گیرد:
ای فلک زودگرد وای بر آن
کو به تو ای فتنه جوی مفتون شد.
ناصرخسرو.
دو پره چو پرگار مرکزنورد
یکی دیرجنبش یکی زودگرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یزدگرد
تصویر یزدگرد
(پسرانه)
خدای زمین، نام چند تن از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام آخرین پادشاه ساسانی (نگارش کردی: یهزدگورد)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زادمرد
تصویر زادمرد
جوانمرد، کریم، برای مثال زادمردی چاشتگاهی دررسید / در سرا عدل سلیمان دردوید (مولوی - مجمع الفرس - زادمرد)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادگرد
تصویر بادگرد
تندرو، تیزرو، ویژگی اسب تندرو
رهگذر باد، بادگیر، بادرس، بادخن، خانۀ تابستانی، بادغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
آنچه زود می گذرد و به پایان می رسد مثلاً عمر زودگذر، زندگی زودگذر، دنیای زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
صاحب آنندراج به کلمه معنی تیرگی و کدورت داده و بیت زیر را شاهد آورده است از رضی دانش:
بی دورت عالمی خواهم که چشمم واکنم
در میان دودگرد صبح و شام افتاده ام.
اما می نماید که صورت صحیح در بیت ’دود و گرد صبح و شام’ باشد که بر اثر نادرست خوانی به صورت ترکیبی درآمده و معنی فوق بدان داده شده است
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ گَ)
آنچه بخودی خود کار کند. خودکار. اتوماتیک
لغت نامه دهخدا
تصویری از زود رو
تصویر زود رو
تند رو سریع الحرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود رس
تصویر زود رس
آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگرد
تصویر گردگرد
دائر زننده، دوران پیدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یزدگرد
تصویر یزدگرد
اسم علم برای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زادخرد
تصویر زادخرد
((خُ))
کم سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
((گُ ذَ))
آن چه که به سرعت محو شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
آنی، فانی، موقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
Transient, Transitory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
transitoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
sementara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
অস্থায়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
ชั่วคราว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
ya muda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
一時的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
חולף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
일시적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
тимчасовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
अस्थायी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
tijdelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
transitorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
transitorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
transitório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
短暂的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
przejściowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
vorübergehend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
мимолетный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
عارضی
دیکشنری فارسی به اردو