جدول جو
جدول جو

معنی زودگذر - جستجوی لغت در جدول جو

زودگذر
آنچه زود می گذرد و به پایان می رسد مثلاً عمر زودگذر، زندگی زودگذر، دنیای زودگذر
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
زودگذر
(شِ کُ تَ / تِ)
زودگذرنده. آنچه که زود گذرد. آنچه که به سرعت محو شود: دنیای زودگذر. تبسم زودگذر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زودگذر
((گُ ذَ))
آن چه که به سرعت محو شود
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
فرهنگ فارسی معین
زودگذر
آنی، فانی، موقت
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
فرهنگ واژه فارسی سره
زودگذر
فانی، مستعجل، موقت، موقتی
متضاد: دیرپا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زودگذر
عابرةً
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به عربی
زودگذر
Transient, Transitory
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زودگذر
transitoire
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زودگذر
мимолетный
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به روسی
زودگذر
vorübergehend
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به آلمانی
زودگذر
тимчасовий
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زودگذر
przejściowy
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به لهستانی
زودگذر
短暂的
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به چینی
زودگذر
transitório
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زودگذر
transitorio
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زودگذر
عارضی
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به اردو
زودگذر
tijdelijk
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به هلندی
زودگذر
অস্থায়ী
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به بنگالی
زودگذر
ชั่วคราว
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به تایلندی
زودگذر
ya muda
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
زودگذر
geçici
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زودگذر
一時的な
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
زودگذر
transitorio
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زودگذر
일시적인
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به کره ای
زودگذر
sementara
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زودگذر
अस्थायी
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به هندی
زودگذر
חולף
تصویری از زودگذر
تصویر زودگذر
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تندگذر
تصویر تندگذر
آنچه با شتاب و سرعت بگذرد، آنچه زود سپری شود، زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ رَدَ / دِ)
متکبر. غیرفروتن. خودفروش
لغت نامه دهخدا
(گُ ذَ)
رجوع به بادگذار شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ)
زودگذر. که زود گذرد: عجلی ̍، کمان تیز زودگذار. (از منتهی الارب، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، زوددرگذرنده. زودعفو:
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زدوگیر
تصویر زدوگیر
جنگ و درگیری، نبرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود تر
تصویر زود تر
پیشتر از وقت مقرر مقابل دیر تر، تند تر سریعتر شتابتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود گذر
تصویر زود گذر
آنچه زود به پایان می رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود گذر
تصویر زود گذر
بی دوام
فرهنگ واژه فارسی سره