- زودگذر
- آنی، فانی، موقت
معنی زودگذر - جستجوی لغت در جدول جو
- زودگذر
- آنچه زود می گذرد و به پایان می رسد مثلاً عمر زودگذر، زندگی زودگذر، دنیای زودگذر
- زودگذر ((گُ ذَ))
- آن چه که به سرعت محو شود
- زودگذر
- Transient, Transitory
- زودگذر
- мимолетный
- زودگذر
- vorübergehend
- زودگذر
- тимчасовий
- زودگذر
- przejściowy
- زودگذر
- transitório
- زودگذر
- transitorio
- زودگذر
- transitorio
- زودگذر
- transitoire
- زودگذر
- tijdelijk
- زودگذر
- अस्थायी
- زودگذر
- sementara
- زودگذر
- زائلٌ
- زودگذر
- ya muda
- زودگذر
- ชั่วคราว
- زودگذر
- অস্থায়ী
- زودگذر
- عارضی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی دوام
آنچه زود به پایان می رسد
پیشتر از وقت مقرر مقابل دیر تر، تند تر سریعتر شتابتر
جنگ و درگیری، نبرد کردن
آنچه با شتاب و سرعت بگذرد، آنچه زود سپری شود، زودگذر
کسی که تارهای زه و کمان سازد زهتاب
بتعجیل و بشتاب پیشتر از وقت مقرر
پیش تر از وقت مقرر، تندتر، سریع تر
کسی که تارهای ساز و زه کمان درست می کند، زهتاب