کنایه از توانگر بسیارمال و صاحب جمعیت باشد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). که در ادای زر، مکث نکند. (آنندراج). توانگر و مالدار و دارای پول نقد. (ناظم الاطباء)
کنایه از توانگر بسیارمال و صاحب جمعیت باشد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). که در ادای زر، مکث نکند. (آنندراج). توانگر و مالدار و دارای پول نقد. (ناظم الاطباء)
به سرعت و چالاکی گردنده. (ناظم الاطباء). سریعالحرکه. تندگردنده. تیزگرد. که در اندک زمانی گردد و حالتی دیگر بخود گیرد: ای فلک زودگرد وای بر آن کو به تو ای فتنه جوی مفتون شد. ناصرخسرو. دو پره چو پرگار مرکزنورد یکی دیرجنبش یکی زودگرد. نظامی
به سرعت و چالاکی گردنده. (ناظم الاطباء). سریعالحرکه. تندگردنده. تیزگرد. که در اندک زمانی گردد و حالتی دیگر بخود گیرد: ای فلک زودگرد وای بر آن کو به تو ای فتنه جوی مفتون شد. ناصرخسرو. دو پره چو پرگار مرکزنورد یکی دیرجنبش یکی زودگرد. نظامی
شتاب شتاب، و زودباش، (آنندراج)، معجلاً و به تعجیل، (ناظم الاطباء) : ... خوارزمشاه خفته نیست وزودزود دست به وی دراز نتوان کرد، (تاریخ بیهقی)، از فسون او عدمها زودزود خوش معلق می زند سوی وجود، مولوی
شتاب شتاب، و زودباش، (آنندراج)، معجلاً و به تعجیل، (ناظم الاطباء) : ... خوارزمشاه خفته نیست وزودزود دست به وی دراز نتوان کرد، (تاریخ بیهقی)، از فسون او عدمها زودزود خوش معلق می زند سوی وجود، مولوی
کنایه از بیجا و بی حساب، (غیاث)، بیهوده و بی جا و بی مناسبت، (ناظم الاطباء)، کنایه از بی جا و بی حساب، و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید، (آنندراج)
کنایه از بیجا و بی حساب، (غیاث)، بیهوده و بی جا و بی مناسبت، (ناظم الاطباء)، کنایه از بی جا و بی حساب، و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید، (آنندراج)