جدول جو
جدول جو

معنی زودفهم - جستجوی لغت در جدول جو

زودفهم
(شِ تَ / تِ)
تیزفهم. (آنندراج). سریعالانتقال و آنکه به سرعت چیزی را درک نماید. (ناظم الاطباء). تیزهوش. تندفهم. زودیاب. سریعالانتقال. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زودفهم
من السّهل أنّ نفهم
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به عربی
زودفهم
Quickminded, Quickwitted
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زودفهم
vif d'esprit, spirituel
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زودفهم
頭の良い , 機転が利く
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به ژاپنی
زودفهم
schlagfertig
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به آلمانی
زودفهم
спритний , дотепний
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زودفهم
szybkomyślący, dowcipny
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به لهستانی
زودفهم
机智的
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به چینی
زودفهم
de mente rápida, espirituoso
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زودفهم
di mente rapida, spiritoso
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زودفهم
de mente rápida, ingenioso
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زودفهم
snel van geest
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به هلندی
زودفهم
hızlı düşünen, hazır cevap
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زودفهم
तेज़ बुद्धि , चतुर
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به هندی
زودفهم
cepat berpikir, cerdas
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زودفهم
빠른 사고 , 재치 있는
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به کره ای
زودفهم
מבריק , פיקח
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به عبری
زودفهم
تیزفہم , ذہین
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به اردو
زودفهم
তাড়াতাড়ি চিন্তা করা , চটপটে
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به بنگالی
زودفهم
คิดเร็ว , มีไหวพริบ
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به تایلندی
زودفهم
сообразительный , остроумный
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به روسی
زودفهم
mwenye akili haraka, mcheshi
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زودخشم
تصویر زودخشم
کم حوصله و تندخو، کسی که زود خشمناک شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کندفهم
تصویر کندفهم
آنکه مطلبی را دیر درمی یابد، کم هوش، کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردفام
تصویر زردفام
زرد رنگ، هر چیزی که رنگش زرد باشد، برای مثال چو خورشید خنجر کشید از نیام / پدید آمد آن مطرف زردفام (فردوسی - ۸/۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
آنکه بزودی رام شود، (آنندراج) :
آن مرغ زودرام که آوردمش کمین
دام فریب آب که و دانۀ که بود،
وحشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
زودگوار. ذمط. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زردرنگ. (ناظم الاطباء) :
چو خورشید خنجر کشید از نیام
پدید آمد آن مطرف زردفام.
فردوسی.
زردی در آفتاب بقای حسود شاه
از سیر تیره سر قلم زردفام تست.
سوزنی.
- زردفام گشتن، به رنگ زرد درآمدن. زردرخ گشتن بر اثر بیماری و ناتوانی و ترس و خجلت و جز اینها:
بدو گفت مادر که ای جان مام
چه بودت که گشتی چنین زردفام.
فردوسی.
- ، در خورشید، بمعنی غروب آن است:
همی بود تا گشت خور زردفام
ز مهر سپهبد برآمد به بام.
اسدی (گرشاسبنامه).
رجوع به زرد شدن و زرد و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تُ فَ)
آنکه سخن را زود دریابد. (آنندراج) (بهار عجم). زیرک و بافراست و باهوش و حاضرکلام. (ناظم الاطباء) :
ایاز تندفهم تیزبینش
نگار کارگاه آفرینش.
زلالی (از آنندراج).
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
تیزهوشی. تندفهمی. سرعت انتقال. (فرهنگ فارسی معین). سرعت انتقال و چالاکی در ادراک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کورفهم
تصویر کورفهم
دیرفهم، کند فهم، کودن، کور باطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود فهمی
تصویر زود فهمی
تیز هوشی تند فهمی سرعت انتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود فهم
تصویر زود فهم
تیز فهم، زود یاب، سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زردفام
تصویر زردفام
آن چه به رنگ زرد باشد، زردرنگ
فرهنگ فارسی معین