- زودسیری
صفت زودسیر، حالت و کیفیت زودسیر، دلگیری از مصاحبت دوستان در اندک زمانی:
بدین زودی از من چرا سیر گشتی
نگارا بدین زودسیری چرایی،
فرخی،
به مهر اندر نمودی زودسیری
مرا دادی به خودکامی دلیری،
(ویس و رامین)،
عجب ناید ز خوبان زودسیری
چنانک از سگ سگی وز شیر شیری،
نظامی،
فلک زان داد بر رفتن دلیریش
که بود آگه ز شاه و زودسیریش،
نظامی،
کز کنیزان آفتاب جمال
زودسیری چرا کند همه سال،
نظامی،
رجوع به زودسیر شود
بدین زودی از من چرا سیر گشتی
نگارا بدین زودسیری چرایی،
فرخی،
به مهر اندر نمودی زودسیری
مرا دادی به خودکامی دلیری،
(ویس و رامین)،
عجب ناید ز خوبان زودسیری
چنانک از سگ سگی وز شیر شیری،
نظامی،
فلک زان داد بر رفتن دلیریش
که بود آگه ز شاه و زودسیریش،
نظامی،
کز کنیزان آفتاب جمال
زودسیری چرا کند همه سال،
نظامی،
رجوع به زودسیر شود
