جدول جو
جدول جو

معنی زودازود - جستجوی لغت در جدول جو

زودازود
زودبه زود، تندتند، به زودی، شتابان، به تعجیل
تصویری از زودازود
تصویر زودازود
فرهنگ فارسی عمید
زودازود
زودبزود، با فاصله زمانی اندک، (فرهنگ فارسی معین) : و این چنان باشد که بامداد از خواب شب برخیزد، چند مجلس بنشیند زودازود پس ساکن شود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، و موی ستردن زودازود و سر خاریدن و شانه کردن مسام را بگشاید و نزله را تحلیل کند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)، و موی سر زودازود باز کردن، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)، شتاب شتاب، (آنندراج)، شتابان، بسرعت، (فرهنگ فارسی معین)، به تعجیل و معجلاً و به سرعت و فوراً و به زودی و سریعاً، (ناظم الاطباء) :
جهان مثل چو یکی منزلیست بر ره خلق
در او همی گذرد فوج فوج زودازود،
ناصرخسرو،
و بدین سبب مثانه را نگاه نتوان داشت تا جمله شود و به اختیار بیرون کند لکن اندک اندک بدو می رسدو زودازود دفع می کند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)،
شه ز گرمی سیاستم فرمود
در هلاکم مکوش زودازود،
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 111)،
رفت پنهان به باغ زودازود
خام بنهاد و پخته را بربود،
امیرخسرو (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
زودازود
شتابان، با عجله
تصویری از زودازود
تصویر زودازود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شتاب شتاب، و زودباش، (آنندراج)، معجلاً و به تعجیل، (ناظم الاطباء) : ... خوارزمشاه خفته نیست وزودزود دست به وی دراز نتوان کرد، (تاریخ بیهقی)،
از فسون او عدمها زودزود
خوش معلق می زند سوی وجود،
مولوی
لغت نامه دهخدا
رودی به آذربایجان غربی که خره های کهنه شهر و شاهپور را آب دهد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رودی در ناحیۀ سلماس آذربایجان غربی که به دریاچۀ ارومیه می ریزد، (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
کنایه از بیجا و بی حساب، (غیاث)، بیهوده و بی جا و بی مناسبت، (ناظم الاطباء)، کنایه از بی جا و بی حساب، و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زودا زود
تصویر زودا زود
زود به زود با فاصله زمانی اندک، شتابان به سرعت
فرهنگ لغت هوشیار