جدول جو
جدول جو

معنی زودآزار - جستجوی لغت در جدول جو

زودآزار(سُ دَ / دِ)
که علی الفور آزار و آسیب رساند:
زودبیز و تند و زودآزار باشد هر شهی
خواجه باری زودبیز و تند و زودآزار نیست،
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
سریعالهضم. خوشگوار. سبک. زودهضم. مقابل دیرگوار. سریعالانهضام. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و او (پایها) زودگوارتر است... از قبل آن زودگوار است که او را حرکت بیش از دگر اندامها بود. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً). از غذا هرچه کسی را خوش آید و آرزو کند زودگوارتر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و غذاهای لطیف زودگوار و تری فزای باید داد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). شرابی که آفتاب پرورده باشد لطیفتر و زودگوارتراز همه شرابها بود. (نوروزنامه، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(شِ گُتَ / تِ)
زودگزاینده. که زود گزد و مسموم سازد:
تا تو به رزمی چو زهر زودگزایی
تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری.
فرخی.
موافقان را مهرت نبید نوش گوار
مخالفان را خشم تو زهر زودگزای.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ)
زودگذر. که زود گذرد: عجلی ̍، کمان تیز زودگذار. (از منتهی الارب، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، زوددرگذرنده. زودعفو:
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی
لغت نامه دهخدا
سریعالعمل، که زود اثر کند: هر گاه که دو دارو بهم آمیخته شود و یک دارو زودکارتر باشد و دیگری آهسته تر ... ممکن باشد که اتفاق افتد که داروی زودکار از کار فارغ شود و دیگری هنوز در کار نیامده باشد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
سادیست، آزارخواه، آزارجو
متضاد: مردم آزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زرد زار
فرهنگ گویش مازندرانی