جدول جو
جدول جو

معنی زوباغ - جستجوی لغت در جدول جو

زوباغ
نام حیزیست که بنای مخنثی نهاد، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 242)، نام کسی است که حیزی و مخنثی را او بنا نهاد و ازو زاییده شد، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، حیزی که بنای مخنثی نهاد، (فرهنگ رشیدی) :
زوباغ وقف کرده بر آن مرزت
کیر خر و منارۀ اسکندر،
طیان (از لغت فرس اسدی چ اقبال ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان رادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد واقع در 78 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب راه مشهد به رادکان، هوای آن معتدل است و 95 تن سکنه دارد، آب آن از قنات تأمین میشود، محصولش غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است، راه اتومبیلرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
دهی است از دهستان خسروشیرین بخش جغتای شهرستان سبزوار، در 23 هزارگزی شمال شرقی جغتای در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 491 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و زیره و کنجد، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
به لغت زندو پازند، دزد و راهزن و قطاع الطریق را گویند، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، هزوارش ’زوبا’، ’زوبا’، پهلوی ’دژد’ (دزد) ... قرائت غلط بجای ’گوبا’، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زوباع
تصویر زوباع
مرزه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی