جدول جو
جدول جو

معنی زوانی - جستجوی لغت در جدول جو

زوانی
(زَ)
جمع واژۀ زانیه. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد زوان جمع زانیه آمده است: زنی الرجل... و زناءً (یأی) ، فجر فهو زان. ج، زناه و هی زانیه. ج، زوان. (اقرب الموارد). رجوع به زوان شود
لغت نامه دهخدا
زوانی
زبانی، شفاهی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبانی
تصویر زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
غانیه ها، زنانی که به واسطۀ زیبایی خود بی نیاز از زینت باشند، جمع واژۀ غانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوانه
تصویر زوانه
زبانه، بیرون آمدگی زبان مانند هر چیزی مثلاً زبانۀ ترازو، زبانۀ قفل، زبانۀ ساعت، پره، شعله مثلاً زبانۀ آتش یعنی شعلۀ آتش، زبانۀ شمع یعنی شعلۀ شمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثوانی
تصویر ثوانی
ثانیه، واحد اندازه گیری زمان، برابر با یک شصتم دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توانی
تصویر توانی
سست شدن، سستی کردن، کوتاهی کردن در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
مقابل پیری، جوان بودن
در علم جامعه شناسی فاصلۀ سنی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی
کنایه از کم تجربگی
فرهنگ فارسی عمید
(غَزْ)
لوکری. به نام غزالی لوکری معروف است و عوفی در لباب الالباب چنین آورده، ولی غزوانی به نظر ارجح می آید چه در نسخ المعجم فی معاییر اشعار العجم که به غایت مصحح و مضبوط و قدیم است نام وی در دو موضع آمده است (ص 195 و 197) و هر دو به لفظ غزوانی است. (از حاشیۀ مدرس بر المعجم فی معایبر اشعار العجم چ 1935 میلادی ص 195). رجوع به لوکری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
مقابل پیری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غانیه، زنان بساز بی نیازان از آرایش: زن برنا زنان پاک جمع غانیه زنانی که به سبب جمال خود از زیور بی نیاز باشند زنان جمیل: گروهی آن را خود غنیه خوانده که مغنی شیوه ایست از طلب غوانی افکار دبیرانه، زنان آواز خوان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث عانی زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد جمع عوانی، جمع عانیه، زنان بندی زنان که چون شوی بر آنان ستم کند کسی به فریاد شان نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توانی
تصویر توانی
مانده و سست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آنیه تک انا، سبوها آوندها، جمع آنیه، جمع الجمع انا آوندها آبخورها آبدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوانی
تصویر شوانی
شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثانیه، دمک ها، دو تاها جمع ثانیه شصتم حصه دقیقه. یاثونی نجوم. هرچه بزرفلک قمرپیداآید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است: انسی جابیه حربه ذوذنب ذوذوء ابه شهب طیفور عمود فارس قسعی مصباحی نیازک وردی و از آنرو آنها را ثوانی نجوم گویند که در دلایل و احکام در مرتبه ثانی اند و در احکام و دلایل اولیه نجوم را باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه مانند زبان باشد، آلتی که در میان شاهین ترازوست، پره، شعله (آتش چراغ)، یکی از دو قالب اصلی قلمدان و آن مربوط به قسمت درونی آلت مذکور است مقابل رویه، برگ باریک و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوانی
تصویر بوانی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زروانی
تصویر زروانی
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنانی
تصویر زنانی
خودپسند: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانی
تصویر روانی
جریان سیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواقی
تصویر زواقی
جمع زاقی، فریادها، بانگ کنندگان، خروسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواری
تصویر زواری
بیمار داری، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزنی
تصویر زوزنی
منسوب به زوزن از مردم زوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوانی
تصویر اوانی
جمع آنیه، ججمع اناء، آوندها، آبخورها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توانی
تصویر توانی
((تَ))
سست شدن، سستی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثوانی
تصویر ثوانی
((ثَ))
جمع ثانیه، ثانیه ها
ثوانی نجوم: هر چه به زیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است، انسی، جابیه، حربه، ذوذنب، ذوذؤابه، شهب، طیفور، عمود، فارس، قصعی، عصباحی، نیازک و روی و از آن روز آن ها را ثوانی نجوم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانی
تصویر روانی
((رَ))
مربوط و متعلق به روان، دستخوش بیماری روانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
((زَ))
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوانه
تصویر زوانه
((زَ نِ))
زبانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
((غَ))
جمع غانیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوانی
تصویر نوانی
((نَ))
لاغری، ضعیفی
فرهنگ فارسی معین