جدول جو
جدول جو

معنی زهمقه - جستجوی لغت در جدول جو

زهمقه(زَ مَ قَ)
گنده بویی بدن از گنده بغلی یا بوی بد دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ)
توبرتو نهادن رخت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سپید گردانیدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نرم و تابان گردانیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ قَ)
کلام نامفهوم مانند هینمه. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سخت خندیدن، برجهانیدن مادر بچه را و به بازی داشتن. والزهزاق اسم ذلک الفعل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهزاق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فَ قُ)
شکستن چیزی را و بریدن، نرم گردانیدن زه را، نیک پختن طعام را و تنک و نرم گردانیدن، خام پختن طعام را، از لغات اضداد است، آراستن و نیک گردانیدن کلام را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ)
چیز اندک و حقیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ما اغنی عنی زمقه، ای شیئاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زُ مَ)
باد گنده، بوی ریم و چربش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بوی گوشت چرب برگشته بوی. زهومه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بوی گوشت چرب برگشته بوی و متعفن. (ناظم الاطباء). رجوع به زهم و زهمت شود
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ)
پست بالای گرداندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهزقه
تصویر زهزقه
کرکر خندیدن، بازی دادن کودک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهمه
تصویر زهمه
بوی گند
فرهنگ لغت هوشیار