جدول جو
جدول جو

معنی زهلقی - جستجوی لغت در جدول جو

زهلقی
(زَ لَ قا / زِلِ قی ی)
آنکه پیش از مجامعت انزال کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اسب نری است که به وی اسبان نجیب را نسبت دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زِ مِ)
منسوب است زملق که قریه ای است به بخارا. (از انساب سمعانی) (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(زُ مُ)
منسوب است به زملق که قریه ای است در نزدیکی سنج که فعلاً خراب شده است. (از انساب سمعانی) (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سپید گردانیدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نرم و تابان گردانیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ)
منسوب به زلق: اسهال زلقی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زلق شود
لغت نامه دهخدا
(زَ هََ قا)
اسب پیشرو اسبان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ قا)
نوعی دویدن همچو ولقی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا