جدول جو
جدول جو

معنی زهزاق - جستجوی لغت در جدول جو

زهزاق(زَ)
اسم است زهزقه را. (منتهی الارب) (از آنندراج). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی. (ناظم الاطباء) ، سخت خندیدن. (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
زن و فرزند، فرزند، نسل
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
بسیار خندیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نوعی از مورچه. (از اقرب الموارد). رجوع به زقزق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
برهانیدن مادر، کودک را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). زقزق و زقزقهًو زقزاقاً. رجوع به زقزقه شود. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مرد متکبر زشت هیئت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، متکبر بدون شایستگی. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نسل و فرزند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). اهل و عیال و فرزند. (از جهانگیری). رجوع به زه و زاد شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
زن بسیارخنده. (منتهی الارب). زن کثیرالضحک. (از اقرب الموارد) ، زن که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیارخنده و سبکسر، خر بسیار توسنی کننده و جست و خیز کننده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
لئیم: ان اباک زهزق دقیق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زُ / زِ)
مقدار. یقال: انهم زهاق ماءه، ای زهأها. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زقزاق
تصویر زقزاق
مرغ باران از پرندگان، مور، تیز تک تیز رو مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
فرزند نسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهزاد
تصویر زهزاد
((زِ))
زن و فرزند، نسل، فرزند
فرهنگ فارسی معین