معنی زنچک - جستجوی لغت در جدول جو
زنچک
زن بدکار، روسپی، فاحشه
زن بدکار، روسپی، فاحشه
تصویر زنچک
فرهنگ فارسی عمید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر زیچک
زیچک
زیچَک
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، لکانه
زَویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زَوَنج، زُنّاج، لَکانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر زنک
زنک
زن کوچک
زن کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویر زنک
زنک
لاتینی تازی گشته روی از توپال ها زن کوچک، زن فرومایه و پست
لاتینی تازی گشته روی از توپال ها زن کوچک، زن فرومایه و پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نچک
نچک
نجک
نجک
فرهنگ لغت هوشیار