جدول جو
جدول جو

معنی زنهارنامه - جستجوی لغت در جدول جو

زنهارنامه
(زِ مَ / مِ)
امان نامه. و صاحب ملخص اللغات آرد: السجل، زنهارنامه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هرگونه برگه ای که از طرف کسی یا اداره ای رسماً برای کسی فرستاده می شود و مطلبی را به او خاطرنشان می کند مثلاً اظهارنامه گمرکی، اظهارنامه مالیاتی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ)
سجل. (مهذب الاسماء، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کتاب عهد. عهدنامه. (یادداشت ایضاً). امان نامه: و بابک را زینهارنامه خواست به خط و مهر معتصم. (ترجمه تاریخ طبری ص 525)
لغت نامه دهخدا
(اِ مَ / مِ)
نوشته ای که افراد راجع به معاملات و تعهدات خود با طرف در آن اظهاراتی می کنند و بوسیله ای رسمی در ضمن ورقۀ مزبور (اظهارنامه) توسط ادارۀ ثبت اسناد یا دفتر دادگاه ها به طرف ابلاغ می کنند. برای اینکه اظهارنامه اثر قانونی مقصود را داشته باشد باید موعد مطالبۀ انجام دادن تعهد رسیده باشد. البته در صورتی که مندرجات اظهارنامه از ادب و نزاکت خارج باشد ادارۀ ثبت و دفاتر دادگاهها میتوانند از ابلاغ آن خودداری کنند. (از قانون آیین دادرسی مدنی مادۀ 709 و تبصرۀ آن) ، اعاده سخن، تکرار آن. (از اقرب الموارد). تکرار چیزی یا سخنی پیاپی. (از متن اللغه). دوباره گفتن سخن. (ناظم الاطباء) ، اعادۀ چیزی،آن را عادت خود ساختن. (از اقرب الموارد). عادت شدن چیزی برای کسی. (از متن اللغه). خوی گرفتن بچیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). توانایی و طاقت پیدا کردن بر کاری بسبب عادت کردن بدان. (از اقرب الموارد).
- فلان مایعید و مایبدی ٔ، هر گاه چاره ای نباشد چنین گویند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
امان داده و در امان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنهار نامه
تصویر زنهار نامه
امان نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینهار نامه
تصویر زینهار نامه
عهد نامه
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه ای که اظهارات شخصی را در آن نویسند. ورقه ای که از اداره ای برای کسی فرستندو تقاضای طلب یا مالیات و امثال آن کنند: اظهار نامه مالیاتی اظهار نامه گمرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظهارنامه
تصویر اظهارنامه
((~. مِ))
فرم مالیاتی، فرمی که از طرف اداره دارایی برای تعیین مالیات کسبه فرستاده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگارنامه
تصویر نگارنامه
آلبوم عکس
فرهنگ واژه فارسی سره