جدول جو
جدول جو

معنی زنفیلجه - جستجوی لغت در جدول جو

زنفیلجه
(زَ لَ جَ)
رجوع به زنفالجه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ فَ جَ)
رجوع به زنفالجه شود
لغت نامه دهخدا
(زِ لَ جَ)
زنفیلجه. زنفلیجه. زنبیل. معرب است. (منتهی الارب). جامه دان و صندوقی که در آن جامه ها گذارند. (ناظم الاطباء). زنفلجه. توشه دان و آن ظرفی است ادوات شبانان را. فارسی معرب است. (از اقرب الموارد). مأخوذ از زنبیلۀ فارسی. (ناظم الاطباء). رجوع به المعرب جوالیقی ص 170 شود
لغت نامه دهخدا
(زَمْ لَ / لِ)
تبنگوی خیاطی، جامه دان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(زِ فَ)
اهمال شده. بهم خورده. ج، زنافل. (از دزی ج 1 ص 607)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ ثُ)
گرانبار رفتن و شتابی کردن در رفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ فَ جَ)
سختی. بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ)
پیله، که در ترکیب پیله ور آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ)
کمان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). القوس و هی شطیبه من نبع. (اقرب الموارد). ج، نفائج، ریزۀ چوب نبع. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی و رجوع به نفیحه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیلجه
تصویر فیلجه
پارسی تازی گشته پیله
فرهنگ لغت هوشیار