جدول جو
جدول جو

معنی زنان - جستجوی لغت در جدول جو

زنان
(زَ)
مرکّب از: ’زن’، زننده + ’آن’، علامت جمع، : فردا خانه فلان به ’سینه زنان’ ناهار میدهند. امروز تیغزنان محلۀ فلان در فلان بقعه جمع می شوند، مرکّب از: ’زن’، زننده + ’آن’، (پسوند بیان حالت)، در حال زدن درحال نواختن و اغلب بصورت قید مرکب آید:
نشستی کنون در دژی چون زنان
پر از خون دل و، دست بر سر زنان.
فردوسی.
برآمد خروش و بیامد سپاه
تبیره زنان برگرفتند راه.
فردوسی.
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان زنان و کوبان آید.
عنصری.
برجهید از جای و انگشتک زنان
گه غزلگویان و گه نوحه کنان.
مولوی.
به فریاد از ایشان برآمد خروش
طپانچه زنان بر سر و روی و دوش.
سعدی (بوستان)،
تو خنده زنان چو شمع و خلقی
پروانه صفت در احتراقت.
سعدی.
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گریان
زین غنچه که از طرف چمن زار برآمد.
سعدی.
شمعوش پیش رخ شاهد یار
دمبدم شعله زنان می سوزم.
سعدی.
رجوع به ترکیبهای انگشتک زنان، تبیره زنان، خنده زنان، دست بر سر زنان، شعله زنان، طپانچه زنان، طعنه زنان، عنان زنان، فریادزنان، لبخنده زنان، نعره زنان، نفس زنان و جز اینها شود
لغت نامه دهخدا
زنان
(زَ)
ظل زنان، سایۀ کوتاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زنان
سایه کوتاه
تصویری از زنان
تصویر زنان
فرهنگ لغت هوشیار
زنان
نسوان
تصویری از زنان
تصویر زنان
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنان
تصویر جنان
(دخترانه)
بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
زن مانند مانند زنان، درخور و مناسب زنان مثلاً لباس زنانه، مربوط به زنان مثلاً بحث های زنانه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
اندوهناک. محزون. حزین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ زَ)
گمان بردن بکسی نیکی یا بدی را.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
یکی از قرای مرو. آنقدر نزدیک بشهر بوده که داخل در محلات شهر محسوب میشده، واینک خراب است. (از لباب الانساب) (از مرآت البلدان ج 1 ص 199) (از معجم البلدان). و رجوع به بزنانی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
آب بینی مانندی که از بینی شتر آید. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ نی ی)
رجل زنانی، مرد کافی و پسند ذات خود را. (منتهی الارب). مرد کافی که خود را پسند نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنانی
تصویر زنانی
خودپسند: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزنان
تصویر حزنان
اندوهناک، محزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
المؤنّث
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
Feminine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
féminin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femminile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
নারীত্বপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
женственный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
жіночний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
kobiecy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
نسوانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
หญิง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femenino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
ya kike
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
여성스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性らしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
נשי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
vrouwelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
स्त्रीलिंग
دیکشنری فارسی به هندی