- زمینی
- منسوب به زمین ارضی مقابل آسمان سماوی، مخلوقات کره ارضی
معنی زمینی - جستجوی لغت در جدول جو
- زمینی
- مربوط به زمین، ساکن کرۀ زمین، مقابل درختی، آنچه رو یا زیر زمین کشت می شود مثلاً سیب زمینی
- زمینی
- Earthy, Terrestrial
- زمینی
- земной
- زمینی
- irdisch, terrestrisch
- زمینی
- земний , наземний
- زمینی
- ziemski, lądowy
- زمینی
- 土质的 , 陆地的
- زمینی
- terreno, terrestre
- زمینی
- terrestre
- زمینی
- terrenal, terrestre
- زمینی
- terrestre
- زمینی
- aards, terrestrisch
- زمینی
- पृथ्वी जैसा , पृथ्वी से संबंधित
- زمینی
- bumi, terestrial
- زمینی
- أرضيٌّ , برّيٌ
- زمینی
- ארצי , יבשתי
- زمینی
- 土の , 地球の
- زمینی
- topraklı, karasal
- زمینی
- wa dunia, duniani
- زمینی
- เป็นโลก , บนพื้นดิน
- زمینی
- পৃথিবীসুলভ , পৃথিবীজুড়ে
- زمینی
- زمینی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آرتیکل، مقوله
سطح هر چیز، طرح، نقشه
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)
سطح و روی چیزی، کنایه از طرح، نقشه، کنایه از موضوع، کنایه از متن، چیزی که نقشه روی آن کشیده می شود
نسبت اجدادی است، عقیق
Chronological
хронологический
chronologisch
хронологічний
chronologiczny