جدول جو
جدول جو

معنی زمت - جستجوی لغت در جدول جو

زمت
(زُمْ مَ)
مرغی است که رنگ به رنگ می گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرحوم دهخدا در یادداشتی آن را معادل ’شوکا’ فرانسوی دانسته و در یادداشتی دیگر آرد: مرغی چون کلاغی کوچک با قدی نازک تر و کشیده تر با منقار و چنگل سرخ
لغت نامه دهخدا
زمت
زغن از پرندگان خبه کردن
تصویری از زمت
تصویر زمت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همت
تصویر همت
(پسرانه)
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زمترا
تصویر زمترا
ریشخند، برای مثال گر گشاید به عیب دیدۀ کاژ / چه زمترا زند بر این هر ژاژ (سنائی - معین - زمترا)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ)
آهسته تر. باوقارتر: فلان ازمت الناس، ای اوقرهم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
رجوع به حزمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
آهسته شدن. (تاج المصادر بیهقی). آهستگی و وقار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توقر. (اقرب الموارد). آهستگی در وقار. (از متن اللغه). سالمند و باوقار بودن. (از المنجد). و رجوع به توقر در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ)
به لغت زند و پازند بمعنی تمسخرو ریشخند باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زمر
تصویر زمر
نی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمک
تصویر زمک
خشم، خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمع
تصویر زمع
لرزیدن اندام لرزه براندام فتادن ترسو، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از قیر باشد و آن چیزیست سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند درشت و فربه و قوی جثه را گویند بخیل، لئیم، خسیس، زمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمح
تصویر زمح
ناکس فرومایه، سست
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که بواسطه طعم مخصوصش دهان را جمع کند، مانند پوست انار، و بمعنای درشت و ناهنجار و بخیل هم گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمخ
تصویر زمخ
گردنه دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمم
تصویر زمم
نزدیک، رو به رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمچ
تصویر زمچ
صمغ (مطلقا)، زاج زاگ
فرهنگ لغت هوشیار
خشمگین دو برادران از مرغان شکاری صمغ (مطلقا)، زاج زاگ. پرنده ایست شکاری از نوع عقاب و کوچکتر از آن و به رنگ او سرخی غلبه دارد. یا زمج مائی (آبی) پرنده ایست آبی سفید رنگ بقد کبوتر و جز ماهی چیزی نخورد نورس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلت
تصویر زلت
خطیئه، خطا، گناه، لغزش، زبان در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمل
تصویر زمل
ترسو ترسو کمدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
انبوهی کردن، رنج و آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمن
تصویر زمن
روزگار، زمانه، وقت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمه
تصویر زمه
زاج سفید
فرهنگ لغت هوشیار
خاک، ملک زمین های مزروعی. یا زمین خسته زمینی که در زیر دست و پای مردم و چاروا نرم شده باشد، یا زمین مرده زمینی که درآن رستنی نروید یا به (بر) زمین زدن بر زمین انداختن شی یا شخصی را، مغلوب کردن یا به (بر) زمین نواختن به زمین زدن، یا زمین از زیر پای کشیدن دیوانگان را ببازی بازی ترساندن، یا زمین به دندان گرفتن اظهار عجزو فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیت
تصویر زمیت
گرانسنگ جا افتاده مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زات
تصویر زات
بر انگیختن خشم
فرهنگ لغت هوشیار
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تمسخر ریشخند:) گر گشاید به عیب دیده کاژ چه زمترا زند برین هر ژاژ (سنائی غزنوی کارنامه بلخ ص 363 338) توضیح: بر خلاف قول مولف برهان این لغت از زند و پازند (به اصطلاح وی غالبا بر هزوارش اطلاق گردد) نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمت
تصویر تزمت
آهسته شدن و وقار
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمترا
تصویر زمترا
((زَ مَ))
تمسخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همت
تصویر همت
پشتکار، تلاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سمت
تصویر سمت
راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زحمت
تصویر زحمت
دردسر، رنج، رنجه، رنجش، سختی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امت
تصویر امت
دین وری
فرهنگ واژه فارسی سره